امیر محبیان میگوید: اگر اصولگرایان بتوانند این موضوع را در افکار عمومی جای بیندازند که پیروز انتخابات مجلس آینده هستند، میتوانند بخشی از آراء جامعه را جذب کنند. به گزارش گفتارنامه، مشروح گفتگوی خبرآنلاین با امیر محبیان را در ادامه بخوانید: آقای محبیان! وضعیت «آرای خاکستری» در انتخابات پیش رو را چطور تحلیل می کنید؟ […]
امیر محبیان میگوید: اگر اصولگرایان بتوانند این موضوع را در افکار عمومی جای بیندازند که پیروز انتخابات مجلس آینده هستند، میتوانند بخشی از آراء جامعه را جذب کنند.
به گزارش گفتارنامه، مشروح گفتگوی خبرآنلاین با امیر محبیان را در ادامه بخوانید:
آقای محبیان! وضعیت «آرای خاکستری» در انتخابات پیش رو را چطور تحلیل می کنید؟ فکر میکنید این آراء چه تأثیری در نتیجه نهایی انتخابات مجلس یازدهم داشته باشد؟
آرای خاکستری آرایی بودند که گفته می شد پیشاپیش تصمیم خودشان را نگرفته اند و ممکن است براثر اقتضائات یا خارج از اقتضائات جریان سیاسی موجود دست به تصمیمگیری بزنند. چون تصمیم نگرفتهاند در آخرین لحظات و براساس فضایی که پیش میآمد به این سمت یا آن سمت میرفتند. به عبارت دیگر این صاحبان این آراء، چهرههای سیاسی متصلب یا افراد صاحب موضع خاص سیاسی و تشکیلاتی نبودند بلکه برحسب شرایط روز تصمیم میگرفتند.
یعنی شما تعریفتان از آرای خاکستری، روشنفکران نیستند؟
نه. من تعریف خودم را دارم. ببینید ما دو گروه افراد داریم؛ کسانی که تصمیم میگیرند و پای صندوق میروند یا کسانی که پای صندوق میروند و بعد تصمیم می گیرند. بنابراین فضای روز انتخابات یا روزهای انتخابات بر رایها تاثیر دارد و در اکثر دنیا هم این گونه است.
تحلیل اصلاح طلبان قبلا این بود که آرای خاکستری مربوط به کسانی است که بالذات علاقهای به رای دادن در نظام جمهوری اسلامی ندارند، عمدتا نه به دلیل اینکه اهل رای دادن نیستند، بلکه چون نظام را قبول ندارند، نمیخواهند از این طریق به نظام مشروعیت بدهند. ولی این افراد در سر صندوق برحسب ترس از طرف مقابل ، نه به دلیل حب به گروه سیاسی خاصی، رای میدهند. این فضا چنان غالب شده بود که اکثر افراد به خصوص اصلاح طلبان نزدیک انتخابات، تقریبا شعارهایشان اپوزیسیونی و حتی ضد انقلابی میشد به عبارتی شعارهایی میدادند که این افراد را جذب کنند. شاید به جهاتی این نگاه درست بود اما نه به حدی که اصلاح طلبان فکر میکردند.
برداشت من این است که در حال حاضر بر دایره آراء خاکستری نسبت به قبل افزوده شده است اما ماهیتاش نسبت به آنچه اصلاح طلبان می گویند، متفاوت است.
چرا؟
علتش مسائل اقتصادی است. یعنی تودههای مردم به دلیل ناامیدی که از مدیریت جریانهای سیاسی مختلف دارند به این نتیجه رسیدهاند که این جریان سیاسی شبیه آن جریان است و فرقی با هم ندارند. این نگاه باعث میشود تا این افراد دیگر براساس ساختار تشکیلاتی و لیست های تعیین شده رای ندهند. آن زمانی برحسب لیست رای میدهند که آخرین لحظه بین دو جریان نهایتا به یک سمت بروند و یعنی تصمیمشان را سر صندوق بگیرند. ممکن است نتیجه این تصمیم اصلاح طلب باشد یا اصولگرا.
این شامل برنده میشود؟ یعنی آراء خاکستری به سمت برنده کشیده شوند و به جریان برنده رای دهند؟ بعضی از اصولگرایان از جمله آقای باهنر تحلیلی دارند که ۱۵ درصد افراد به برنده رای میدهند.
این حرف غلطی نیست. البته من دقیق آمارش را نمیدانم اما چون آقای باهنر تجربه خوبی در این قضایا دارند. حرفشان قابل تامل هست.
یعنی شما وقوع این اتفاق را قبول دارید؟
بله. قبول دارم این اتفاق میافتد اما این جز آراء خاکستری نیست.
شما این رفتار را جدای از آراء خاکستری تعریف میکنید؟
این جز باگ رفتاری انسانها است و بحث طبقه نیست. خیلیها این اصل را دارند که روی اسب پیروز شرط می بندند چون افراد دوست دارند که پیروز شوند بنابراین به کسی رأی میدهند که احتمال پیروزیاش را میدهند. برخی فکر میکنند اگر به کسی رأی بدهند که شکست بخورد، این به عنوان شکست خودشان تلقی میشود بنابراین برخی افراد -که کم هم نیستند- در لحظه وقتی به این یقین میرسند که فردی رای نمی آورد با خود می گویند پس چرا وقتم را تلف کنم و به او رای بدهم. این اتفاق تنها در ایران رخ نمیدهد بلکه در کشورها مختلف هم اینگونه است، به عنوان مثال در آمریکا با وجود آنکه احزاب دیگری هم فعال هستند در نهایت بر دو حزب قدرتمند انتخابات شکل می گیرد و آنهایی که احتمال پیروزی کمتری دارند خود به خود از دایره انتخاب مردم خارج میشوند. بنابراین این رفتار طبیعی است.
بنابراین شما این مکانیزم برندهنمایی که بین اصولگراها وجود دارد را موفق میدانید؟
نه من قضاوت اخلاقی نمی کنم که بگویم درست یا غلط است؛ می گویم چنین رفتاری هست.
منظورم در نتیجه انتخابات است. اصولگرایان روی این مانور میدهند که به دلیل شرایط اقتصادی فعلی، اقبالی به اصلاح طلبان وجود ندارد و بنابراین فضا برای ما مهیا است و اصولگرایان برنده هستند.
اگر بتوانند این را در افکار عمومی جای بیندازند، بله اثر دارد یعنی بخشی از آراء جامعه را جذب میکنند، طبیعی هم است. اگر درحالی که همه اعلام میکنند آقای فلانی یک درصد احتمال پیروزی دارد، فردی بیاید و بگوید که من به او رای میدهم. این فرد اگر شکست بخورد به دلیل آنکه انتخاب درستی نداشته است موقعیتاش در شبکه اجتماعیاش کاهش پیدا میکند. بنابراین حرفی که آقای باهنر زده است، خلاف عقل ، منطق و حتی خلاف تجربه سیاسی هم نیست.
در این حد تأثیرگذار میدانید که بتواند نتیجه انتخابات را به نفع اصولگراها تغییر بدهد؟
بستگی دارد که میزان رقابت تا چه حد باشد.
میزان حضور مردم یا رقابت؟
میزان رقابت تا چه حد باشد. یک زمانی هست که مردم حضور پیدا میکنند، در آن صورت مسئله ای نیست اما اگر آراء آن دو گروه رقیب به هم نزدیک باشد، حتما تأثیر گذار است.
آن بحثی که سال گذشته مقام معظم رهبری مطرح کردند و گفتند حتی اگر نظام را قبول ندارید پای صندوق رای بیایید، می تواند تاثیری در جلب آرای خاکستری داشته باشد؟
به نظرم نظری که ایشان مطرح میکنند یک دیدگاه شرعی و سیاسی است. یک نظام سیاسی از جمله نظام سیاسی اسلامی، حتی مشروعیت الهی برای خودش قائل باشد اما اگر مقبولیت نداشته باشد، مشروعیتاش صدمه میخورد. البته ما معتقدیم مشروعیت لزوما ربطی به مقبولیت ندارد اما احتمال دارد که صدمه بخورد یعنی شما شرط تحقق قدرت و مشروعیتتان این است که مقبولیت را کسب کنید، صرف مشروعیت این امکان را به شما نمیدهد، نمی شود بر سر مردم بزنید و حاکم شوید. پس بنابراین مقبولیت بسیار مهم است.
رهبری زمانی که بحث رای دادن را از دوگانه قبول داشتن نظام یا قبول نداشتن آن خارج کرد، دایره کسانی را که میتوانند رای بدهند ؛ گستردهتر کردند. رهبری یک فرض دارند که بسیار درست است، براساس فرض ایشان وقتی که کسی وارد حوزه انتخابات میشود و به هر فردی که میخواهد رای میدهد، نشان از این واقعیت دارد که عملا در شاخهها رای دادن به گونهای نشاندهنده قبول اصل درخت نظام است.
به هر حال گمان نمیکنید ایشان با این توصیهشان انتخابات را از نظام ایدئولوژیک جدا کردند؟
شما صرفا براساس نظام ایدئولوژیک رای نمیدهید چون اگر اینگونه بود نظام باید جلوی افراد را می گرفت و نمیگذاشت که رای دهند و میگفت که همه قبل از رای دادن باید گزینش شوند. مردم همه حق دارند که در سرنوشت خودشان مشارکت داشته باشند. نظام ایدئولوژیک باید این فضا را ایجاد کند که مردم بیایند و بین خوبها دست به انتخاب بزنند.
بگذارید موضوع را شفاف کنم. بسیاری از ما میگوییم که انتخابات تکلیف شرعی است. وقتی ایشان میگویند حتی وقتی نظام را قبول ندارید بیایید یعنی دیگر نیاز نیست فردی تکلیف شرعی احساس کنند.
بله، تکلیف شهروندی را احساس میکنند.
پس ایشان نظام انتخاباتی را از نظام تکلیف مدار جدا کردند؟
از اول انقلاب هم همین بوده است. اول انقلاب اینگونه بود که هم انتخاب شوندگان و هم انتخاب کنندگان این لزوم را احساس نمیکردند یعنی حتی ممکن بود کسی که انتخاب میشد به قرائت حاکم در نظام خیلی اعتقاد نداشته باشد، بنابراین در انتخابات مجلس و خبرگان کسانی می آمدند که از نظر طیف انقلابی شبهه داشتند، ولی این فضا به گونه ای بود که هر دو طرف میتوانستند حضور داشته باشند.
اما به مرور آن قسمت تکلیف شرعی به سراغ کسانی رفت که انتخاب میشوند و گفتند که ما این افراد را جمع و گزینش میکنیم. یعنی شرایط به گونه ای شد که گفتند شما به هر فردی بخواهید میتوانید رای بدهید ولی در عین حال کسانی را انتخاب میکنید که در اصل نظام آنها را تایید کرده است.