وقتی دونالد ترامپ در نوزدهم دسامبر ۲۰۱۸ به شکلی غیرمنتظره از خروج «سریع» و «کامل» نیروهای آمریکایی از سوریه سخن گفت و همه را به نوعی غافلگیر کرد، خبری از جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا نبود و در این باره نظری اعلام نکرد و سکوتی عجیب پیشه کرد. البته اخبار جسته‌گریخته‏ ای هم دال […]

وقتی دونالد ترامپ در نوزدهم دسامبر ۲۰۱۸ به شکلی غیرمنتظره از خروج «سریع» و «کامل» نیروهای آمریکایی از سوریه سخن گفت و همه را به نوعی غافلگیر کرد، خبری از جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا نبود و در این باره نظری اعلام نکرد و سکوتی عجیب پیشه کرد. البته اخبار جسته‌گریخته‏ ای هم دال بر مخالفت وی با عقب نشینی از سوریه منتشر می‏شد.

به نظر می‏رسد که این سکوت بولتون عمدی و حساب شده بوده و خواسته است بدون جنجال رسانه‏ای، ترامپ را از این تصمیم خود منصرف کند. این گونه پیداست که همراه با دیگر جمهوری‏خواهان چون لیندسی گراهام و لابی اسرائیلی موفق شده است تغییراتی در این تصمیم رئیس‏جمهور آمریکا ایجاد کند که توئیت‏های چند روز گذشته دونالد ترامپ موید این مدعاست.

به نوعی عقب‏نشینی آشکار در این توئیت ‏ها مشاهده می‏شود و چه بسا اگر این چرخش ادامه داشته باشد اصل تصمیم هم تغییر کند. با این وجود، مایک پمپئو و جان بولتون در اظهارات اخیر خود و ترامپ در توئیت‏های خود این گونه وانمود می‏کنند که اصل تصمیم خروج نیروها هنوز به قوت خود باقی است، اما این مساله در آینده نزدیک منتفی است و به وقتی نامعلوم موکول شده و بدون تدابیر لازم اتفاق نمی‏افتد.

در واقع سخنان جان بولتون در قدس شریف یک چرخش ۱۸۰ درجه‏ای در موضع آمریکا را نشان می‏دهد که می‏تواند اصل تصمیم را هم در آینده کان لم یکن ‏کند. تدابیری که بولتون از آنها در جریان سفر به قدس اشغالی و قبل و بعد از دیدار با نتانیاهو سخن گفته است، در واقع مشروط کردن این عقب نشینی به سه شرط است: یکی گرفتن ضمانت‏هایی از ترکیه در مورد عدم تعرض به کردهاست و در این مورد هم صریحا گفت که آمریکا بدون توافقی مبنی بر حمایت از نیروهای کرد نظامیان خود را خارج نخواهد کرد. شرط دوم هم اطمینان از شکست کامل داعش است. شرط سوم هم تضمین ادامه حمایت از رژیم اسرائیل.
در کنار آن هم در‏حالی‏که دونالد ترامپ در نوزدهم دسامبر از عقب نشینی از کل سوریه سخن گفت و استثنائی قائل نشد، اما جان بولتون یکشنبه گذشته صرفا به احتمال خروج نیروهای آمریکایی از شمال شرقی سوریه اشاره کرد و گفت که احتمالا همه نیروهای آمریکایی خارج نشوند و پایگاه آمریکا در تنف باقی بماند.

حال جان بولتون با این چرخش مواضع به منطقه آمده و ایستگاه اول خود را هم رژیم اسرائیل و نه ترکیه قرار داده است و از آنجا سخنان مهمی را بر زبان جاری می‏کند. این خود تاکیدی بر این نکته است که این رژیم در سیاست خاورمیانه ‏ای آمریکا همچنان از جایگاه تعیین‏کننده‏ترین فاکتور برخوردار است و بر ترکیه ارجحیت دارد و واشنگتن خواسته‏ های امنیتی آن را کماکان در نظر دارد.

درواقع جان بولتون عمدا خواست با این پیام‏های پیشینیِ «هدفمند» به ترکیه در راس هیات عالی رتبه نظامی و امنیتی متشکل از ژوزف دانفورد رئیس ستاد مشترک ارتش و جیمز جفری فرستاده آمریکا در سوریه سفر کند.

به نظر می‏رسد که هدف از این سفر متقاعد کردن مقامات ترکیه به شروط آمریکا برای عقب‏نشینی احتمالی از سوریه است که در راس آنها مساله تضمین حمایت از نیروهای سوریه دموکراتیک (قسد SDF)، پ.ی.د (PYD) و ی.پ.گ (YPG) بعد از این عقب‏ نشینی قرار دارد.

بعید است آنکارا این شروط آمریکا را بپذیرد و رجب طیب اردوغان رئیس‏جمهور ترکیه نیز قبل از دیدار با جان بولتون شدیدا به مواضع اخیر وی حمله کرد و سخنان وی در قدس اشغالی را «اشتباه هولناک» توصیف کرد.

البته یک نکته کلیدی را نباید فراموش کرد و آن هم این است که هنوز مشخص نیست این تصمیمات و چرخ‏های آنی و گیج‌کننده آمریکا به خاطر نداشتن یک راهبرد در موضوع سوریه است یا در چارچوب یک راهبرد حساب شده و تاکتیک‏های جنجالی و پیش‏بینی‏ناپذیر ترامپ اتفاق می‏افتد. هر چه هست فعلا محاسبات ترکیه را تحت تاثیر قرار داده و نوعی سردرگمی در آنکارا ایجاد کرده است.

دونالد ترامپ با اعلام تصمیم غیر‌منتظره خود در نوزدهم دسامبر حمله قریب‌الوقوع ترکیه به شرق فرات را به تعویق انداخت و اکنون هم که فعلا به نوعی از این تصمیم عدول کرده است، می‏خواهد از این حمله جلوگیری کند.

یکی از اهداف مهم سفر بولتون به آنکارا این است که با توجه به تغییرات ایجاد شده در مساله خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، مانع حمله احتمالی دولت ترکیه به شرق فرات شود و در این راستا هم در قدس اشغالی هشداری ضمنی به آنکارا در صورت انجام حمله می‏دهد و می‏گوید: «فکر نمی‏کنم ترک‌ها حمله‏ای نظامی بدون هماهنگی با ما انجام دهند، حداقل به این خاطر که با نیروهای ما درگیر نشوند.»

واقعیت این است که آمریکا میان اقتضائات هم‌پیمانی دیرینه با ترکیه و ضروریات تحولات نوین منطقه‏ای گیر افتاده است و از یک طرف نمی‏خواهد ترکیه را از دست بدهد و با بی‏توجهی کامل به خواسته‏ هایش، آن را بیشتر به سمت همکاری با روسیه و ایران سوق دهد و از سوی دیگر، هم نمی‏خواهد دست ترکیه را کاملا باز بگذارد که به پایان موجودیت همپیمان نوپای آمریکا در شرق فرات منجر شود.

معقولانه به نظر نمی‏رسد که آمریکا به این آسانی شرق فرات را واگذارد، چه به ترکیه چه دولت سوریه، ایران و روسیه و خود را از چنین اهرم فشاری در آینده معادلات سیاسی سوریه خلع سلاح کند.

آمریکا جز رژیم اسرائیل هیچ طرف دیگری را همپیمان و دوست دائمی خود نمی‏داند و تجربه این را به خوبی نشان داده است. اکنون باید دید تا چه اندازه آمریکا پشت کردهای سوری مخالف ترکیه خواهد ایستاد و از آنها حمایت خواهد کرد. در این زمینه نباید نقش اختلافات ترکیه با رژیم اسرائیل، عربستان، مصر و امارات را در حمایت آمریکا از کردهای سوری فراموش کرد. این طرف‏ها در سایه روابط بحرانی خود با دولت آک پارتی به نوعی به شرق فرات به عنوان اهرم فشار یا انتقام از ترکیه می‏نگرند و نباید نقش فشارهای آنها در تعدیل تصمیم اخیر ترامپ را نادیده گرفت.

حال باید منتظر ماند و دید آیا آنکارا و واشنگتن به راه حلی میانه درباره شرق فرات می‏رسند یا خیر و اگر این اتفاق نیفتد ترکیه چه خواهد کرد؟ آیا تهدیدات خود را عملی می‏کند و بدون هماهنگی آمریکا دست به حمله می‏زند یا خیر. در هر صورت خواه این حمله با هماهنگی صورت گیرد یا خیر، در سطحی محدود خواهد بود.