گفتارنامه: سید محسن امامی فر سردبیرگفتارنامه و پژوهشگر روابط بین الملل دریادداشتی در روزنامه جوان در خصوص تحولات افغانستان نوشت: سیاست باید به اخلاقیات پایبند بود و از ایدئولوژی بهره برد، اما سیاستگذاری سیاسی_امنیتی در سیاستخارجی صرفاً بر مبنای مناسبات اخلاقی و ارزشهای ایدئولوژیک و بدون دوراندیشی راهبردی در راستای ترسیم اهداف استراتژیک برای حفظ منافع و امنیت ملی، اقدامی به دور از عقلانیت و نوعی انتحار سیاسی است که تمامیت ارضی را با خطرات جدی مواجه میکند. استراتژیهای سیاستخارجی باید عملگرایانه باشد؛ خواه مبنای ایدئولوژیک داشته باشد، خواه ژئوپلتیک یا بر اساس منافع ژئواستراتژیک باشد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت مستقل و ملی وظیفه دارد با واقعبینی و عملگرایی از مرزهای سرزمینی، امنیت ملی و منافع عمومی حفاظت کند. همانطور که در سال ۲۰۰۱ ایران در یک اقدام نظامی_امنیتی عملگرایانه برای حذف طالبان از حکومت افغانستان در راستای حفظ امنیت ملی، با دشمن ایدئولوژیک خود یعنی ایالات متحده امریکا وارد گفتگو و همکاری نزدیک شد؛ بنابراین دولت ایران ضمن توجه به افکارعمومی و جریحهدار شدن آنان از بحران افغانستان در نوع مواجهه با حکومت طالبان باید به متغیرهای مهم ژئواستراتژیک در معادلات موجود سیاسی_امنیتی نسبت به دیگر مناسبات و ملاحظات، ارزش بالاتری بدهد تا بتواند از مرزهای ملی و امنیت کشور حراست کند.
طالبان هر اندازه ادعای تغییر داشته باشد، ماهیتی خطرناک دارد. مواجهه با چنین گروهی که در حال حاضر بر افغانستان سیطره داشته و دولت تشکیل داده است و در مرزهای فوری امنیتی ایران حضور دارد، باید بسیار محتاطانه و با محاسبات پیچیده سیاسی_امنیتی مبتنی بر تعاملات منطقی همراه باشد.
جوبایدن رئیسجمهور ایالات متحده امریکا در توجیه خروج این کشور از افغانستان گفت: «چند نسل دیگر از دختران و پسران امریکا را باید اعزام کنیم تا در جنگ داخلی افغانستان بجنگند در حالیکه نیروهای افغان این کار را نمیکنند؟!» این اظهارنظر بیانگر آن است که رئیسجمهور امریکا حاضر است پیامدهای خروج خفتبار از افغانستان را که مورد انتقاد شدید جهانیان و افکارعمومی آن کشور بود، بپذیرد، اما فارغ از تمام انتقادات اخلاقی و عقلانی، از منابع انسانی، مالی و نظامی خود در جهت منافع عمومی ایالاتمتحده محافظت کند؛ بنابراین فراتر از مصائب و فجایع بسیار تلخی که این روزها در افغانستان جریان دارد و مسئولیت اخلاقی و انسانی بر دوش ملتها و دولتها میگذارد، آنچه برای ایران به عنوان همسایه افغانستان اهمیت راهبردی دارد، این است که از گسترش ناامنی و بیثباتی به درون مرزهای خود جلوگیری کند.
تدوین استراتژیهای سیاست خارجی ایران باید بر مبنای مدیریت و کنترل طالبان باشد نه دشمنی عیان و آشکار؛ آنچه دولتهای دیگر در سطح جهانی نیز در این رابطه انجام دادند. درست است که طالبان در سال ۲۰۰۱ با حمله امریکا، حکومت را از دست داد، اما حداقل از ۱۰سال گذشته مشخص شد که طالبان را نمیتوان از معادلات سیاسی_امنیتی افغانستان حذف کرد و بدون پذیرش نقش این گروه، تحقق صلح و ثبات در افغانستان امری محال به نظر میآمد. از همان زمان، نشستهای بینالمللی متعددی با حضور قدرتهای منطقهای، جهانی و با دعوت از طالبان برای بررسی آینده نظام سیاسی_امنیتی و چگونگی برقراری صلح و ثبات در افغانستان برگزار شد.
ایران نیز با وجود آنکه طالبان را دشمن امنیتی و ایدئولوژیک میپنداشت که حامل اندیشههای ضدشیعی و افراطگرایانه بود، اما با واقعبینی و دوراندیشی راهبردی مبنی بر نقش بیبدیل طالبان در آینده افغانستان، جهت تأمین منافع و امنیت ملی کشور، سعی در برقراری رابطه محتاطانه با این گروه داشت تا بتواند با مدیریت هوشمندانه و عبور از تقابل سخت، از دشمنی این گروه افراطی با ایران بکاهد که در این راستا کاملاً موفقیتآمیز عمل کرد. در حالی که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در حال تعامل با طالبان بودند، ایران نمیتوانست نقش و نفوذ بالای این گروه را نادیده بگیرد. استراتژی سیاستخارجی ایران در مواجهه با طالبان و تحولات افغانستان در یک دهه گذشته به نحوی بود که شرایط فعلی این کشور برای ایران برد_برد به حساب میآید.
امتیاز ویژه و راهبردی اول برای ایران، خروج کامل نیروهای خارجی به ویژه امریکایی از افغانستان است که تهدید جدی و مستقیم منافع ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران در مرزهای فوری امنیتی کشورمان بود. امتیاز دوم نیز گذار طالبان از دوران تقابل ایدئولوژیک و امنیتی با ایران به دوره تعامل است. تعامل ایران با طالبان، اما نه استراتژیک، بلکه تاکتیکی با هدف مدیریت هوشمندانه روابط با این گروه است که در حال حاضر حکومت را نیز در اختیار دارد تا در راستای تأمین منافع عمومی و امنیت ملی و به حداقل رساندن مخاطرات ناشی از تحرکات گروههای افراطگرای حاضر در افغانستان قرار گیرد؛ بنابراین برخلاف دیدگاه غالب، ایران الزاماً بازنده تحولات افغانستان نیست، بلکه میتواند با یک سیاست هوشمندانه وضعیت فعلی افغانستان را به نفع منافع خود مدیریت کند.
ایران برخلاف پاکستان به دنبال حاکمیت مطلق طالبان بر افغانستان نیست؛ چراکه منافع ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران اقتضا مینماید از تشکیل دولتی فراگیر با حضور تمام اقوام و اقلیتها در افغانستان دفاع کند. مخالفت ایران با حمله نظامی به پنجشیر و تأکید بر مذاکره برای حل منازعات و ایجاد صلح و ثبات را میتوان در این راستا تفسیر کرد.
افغانستان باثبات بدون حضور نیروهای نظامی خارجی و با وجود یک دولت فراگیر و دوست، بهترین اتفاق ممکن برای ایران خواهد بود. در شرایط فعلی، دولت ایران فارغ از هیاهوی موجود بر سر بحران افغانستان که کمتر بر پایه تخصصی و کارشناسی است و بیشتر بر مبنای منازعات جناحی استوار است، باید از تمام منابع قدرت و نقش و نفوذ منطقهای خود در راستای تشکیل دولت فراگیر در افغانستان حتی با حضور حداکثری نیروهای طالب به شرط ایجاد ثبات و امنیت در آن کشور استفاده کند.