گفتارنامه: با بالاگرفتن تنش میان ایران و آمریکا، علاوه بر شرایط بسیار بد اقتصادی حاصل از تحریم، که مشکلات مزمن ناشی از سوء مدیریت ها را برجسته تر کرده است، سایه ی جنگ نیز بیش از پیش بر سر جامعه سنگینی می کند. در این روزهای حساس اغلب تحلیل گران به این مسئله از منظر سیاست خارجی و منطقه ای ایران و آمریکا پرداخته و بر این اساس موضع و اهرم های طرفین را در این رویارویی که میرود به نقطه ی اوج یک رویارویی فرسایشی چهل ساله تبدیل شود، برشمرده اند.
اما در این میان اغلب مردم که با اضطراب روند حوادث را دنبال می کنند، نقش خود را در میان هیاهوی سیاستمداران خالی می بینند.
درک این موقعیت زمانی با اهمیت تر میشود که فضای یاس، نا امیدی و استیصال حتی قبل از بالا گرفتن تنش با آمریکا، به دلایل گوناگون بر جامعه سایه افکنده بود و افزایش نارضایتی عمومی بیش از پیش به گسست مردم انجامیده بود.
لذا توده اجتماع اکنون از هر سو با چالش هایی مواجه است که راه برون رفت از آنها را یا نمی یابد یا به خاطر فضای بی اعتمادی و یاس حاکم، اعتنا و اعتمادی به راه حل هایی که هر چند محدود، از سوی طیف های مختلف ارائه میشود، ندارد. از یکسو صدایش شنیده نشده و تلاش های پی در پی مسالمت آمیز و دموکراتیک اش ، برای تغییر وضع موجود یکی پس از دیگری، بعد از فرازهای هیجانی آغازین ، به دلیل مقاومت ها، با شکست مواجه شده است و به طور مداوم، سیگنال هایی دریافت می کند که: “تغییر ممکن نیست “.
از سوی دیگر در سطح نخبگان و رهبران مرجع سیاسی با یک خلاء مواجه است، بطوری که عملا قادر به پیدا کردن نیرویی که خواست های تحول خواهانه اش را در سطح جامعه نمایندگی کند، نبوده و اعتمادش را نیز به نمایندگان پیشین به شدت از دست داده است. گزینه های پیش رویش یا براندازان خارج نشین اند که او را دائم به شورش و قیام در این وضعیت متلاطم می خوانند و اکثرا خواسته و البته برخی ناخواسته، همان چیزی را می گویند که از دهان ترامپ و یارانش خارج می شود و یا سکوت و انفعال و انتظار دستی از غیب و شاید هم استقبال از جنگ!
به طور خلاصه توده ی مردم در برزخ قرار دارند.
وضعیت نگران کننده ی سرمایه اجتماعی و شرایط حساس کنونی، فارغ از سیاستهای حاکمیت در بالا، ضرورت یک گفتگوی مستقیم و شفاف با توده مردم را به منظور ترمیم شکاف ها و ایجاد همبستگی ملی و تقویت روحیه ملی بیش از پیش نشان می دهد.
تاریخ نشان داده که یک ملت افسرده، مستأصل و نا امید که باخطر فقر اقتصادی نیز روبرو ست، قطعا از سر استیصال به هر ریسمانی چنگ خواهد زد و این خطری ست شاید بیشتر از جنگ، که این ملت ۸ سال جنگ را در بدترین شرایط داخلی و بین المللی، با اتکا به روحیه بالا و همبستگی ملی، پیروزمندانه از سر گذرانده است.
بر این اساس به نظر می رسد اکنون مسئولیت تاریخی تمام نیروهای مستقل، ملی و دلسوز که دغدغه ایران دارند، ایجاد و تقویت گفتگو در سطح جامعه نه فقط در میان نخبگان و فعالین سیاسی بلکه مهمتر از آن با توده ی مردم است.
از این منظر آن دست از اصلاح طلبان راستین نیز که هنوز در توده ی مردم پایگاهی دارند، باید از این موقعیت بیش از پیش در این راستا بهره گیرند. بر این مبنا شاید بهتر باشد اصلاح طلبان به جای مناظره های جناحی که حرف های جدیدی برای این توده ی نا امید و خسته ندارد و هنوز بیشتر هدفش یافتن مقصر است تا راه حل ، به گفتگوی مستقیم و رو در رو با مردم از طریق جلسات پرسش و پاسخ و یا با بهره گیری از امکانات فضای مجازی ، به منظور طرح دغدغه ها و یافتن راه حل در یک فرایند گفتگو از پایین، بپردازند.
از این طریق نه تنها خود را به نقد عمومی خواهند گذاشت بلکه با ترویج گفتگو با مردم به منظور هم افزایی و یافتن راه حل به ارتقاء روحیه ملی نیز کمک خواهند کرد./احسان آزاد