همه روابط در عالم دوسویه است، نه تنها در روابط انسانی و الهی قاعده بر تناسب حق است و تکلیف، بلکه در روابط نظام طبیعت نیز تا آب و خاک و هوا گیاهی را رشد ندهد از گل و میوه خبری نخواهد بود!

در نظام معرفتی دینی علاوه بر تأکید بر شبکه روابط متقابل انسانی والدین و فرزندان یا همسران، به صراحت از رابطه متقابل خدا و بندگان و نیز رابطه متقابل امام و امت سخن رفته است.

أبوحمزه می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم پیشوای جامعه چه حقی به گردن مردم دارد؟ پاسخ داد که باید فرمانش را بشنوند و از او اطاعت کنند، سؤال کردم: او باید برای مردم چه کند؟ فرمود: باید در تقسیم بیت المال میان آنان تفاوت نگذارد و عدالت را برقرار سازد!

” قَالَ حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا، قُلْتُ فَمَا حَقُّهُمْ عَلَیْهِمْ قَالَ یَقْسِمَ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلَ فِی الرّعیَة” اصول کافی ج ١ ص ٤٠٥
همان گونه که حاکمیت از شهروندان انتظارات و توقعاتی دارد، مردم نیز حق دارند که از مسؤولان و مدیران جامعه انتظاراتی داشته باشند و بیش و پیش از آن که این رابطه دوسویه بر اساس “باید” شکل بگیرد مبتنی بر طبیعت سنتهای الهی است.

وقتی حاکمیت- در هر جامعه ای حتی غیر دینی و سکولار- وظیفه خود را به درستی انجام داد و حقوق مردم را رعایت کرد و فرصت تربیت صحیح را فراهم آورد، لاجرم شهروندان نیز رفتار و عملکرد صحیح خواهند داشت. الگوی جامعه اسلامی در این حدیث شریف رابطه ای متقابل میان امام و امت است. امت باید مطیع امام باشند و امام باید برای تقسیم مساوی ثروت بکوشد.

به عبارت دقیق تر؛ اگر در جامعه ای ثروت ها و فرصت ها و امکانات به صورت برابر تقسیم شد و عدالت برقرار گردید و پرهیز از ستم فراگیر بود و آزادی بیان و عقیده وجود داشت خود به خود مردم از حاکمیت فرمان خواهند برد.

به هر میزان که امکانات عمومی کمتر باشد و تورم و فشار اقتصادی افزایش یابد و به هر اندازه که عدالت کاهش پیدا کند و فساد اداری و ظلم و ستم بیشتر شود به طور طبیعی مردم نیز به همان نسبت کمتر پذیرش و تبعیتی از مدیران جامعه خواهند داشت.