سیاستمداران ایرانی نمایش سقراط را ببینند .
نمایش سقراط به کارگردانی خلّاقانه ی حمید رضا نعیمی را دوبار در تالار وحدت دیده ام . این پنجمین دوره اجرای این نمایش است .
نمایش ماندگار نعیمی ، سال های سال قابلیت اجرا خواهد داشت . بی تردید مضمون و فرم اجرا، علت چنین ظرفیتِ باروری در نمایش سقراطِ نعیمی است .
اگرچه شخصیت جذابِ سقراط که قرن ها سایه خویش را براندیشه ها نشانده است دلیلی برای دیدن نمایش با عنوان سقراط است ، اما سرّ ماندگاری نمایش سقراط نعیمی ، انتخاب ِ درست و دقیق و زمان شناسانه دیالوگ ها و دوری ازافتادن در مباحث مُغلق وخسته کننده فلسفی است . پرداخت روایی و پی گیری خطِ قصه وارِ نمایشِ نعیمی ، از نکات قابل تامل نمایش است .
در این جا نمی توان از نمایش سقراط سخن گفت و از نقش بی بدیل فرهاد آئیش سخنی به میان نیاورد . آئیش خودِ سقراط شده بود .
آئیش با اجرای توانمندش ، « نظریه ی مُحاکاتِ » افلاطون را در هنر، به چالش کشانده و نشان داد که هنر و هنرمند تا چه حد می تواند به حاقّ ِ حقیقت و واقعیت دست یابد .
هنر فاخر خصوصا تاتر ، تنها تقلیدی از تقلید نیست ، گاه تماشاگر را نیز در جای بازیگر نشانده و حقیقت و واقعیت را وجدان می کند . کار آئیش در نقش سقراط ، چنین است
از نظر افلاطون این جهان نمایی از عالم مُثل است و عالم مُثل ، عالم حقیقت هاست . جهان ما سایه ای است از جهان حقیقت ، و تمام سعی بازیگران در نمایش بازنمایی تقلید گونه از ظواهر عالم است . به همین دلیل بازیگرتاتر ، به تقلید جهان ظاهری می پردازد که پسِ آن حقیقتِ اصلی دیگری یعنی عالممُثل نهفته است . افلاطون هنر را بازنمایی حقیفت می داند و برای آن ارزشی قائل نیست .
تماشای بیش از دوساعت کار نمایشی ، آنهم به گونه ای مشتاقانه و موشکافانه ی از سوی تماشاگران و بدون کسالت و خستگیِ معمول ِ تماشاگرانِ کم حوصله ی ما ، و بدون انتظار برای پایان نمایش ، از هنرمندی نکته دان و خوش فکرو صاحب سبک چون نعیمی بر می آید . استقبال از دیگر آثار نعیمی گواه این ادعاست .
نمایشی دیدنی که با استقبال خوبِ مردم مواجه گردید . نمایش اگرچه مخاطبانی عام دارد ، اما بیش از هرکس ، مخاطبان آن ، حاکمان ، سیاسیون و قاضیان این دیار اند .
محاکمه و مرگ سقراط ، داستان امروز جامعه ماست .
داستان جدایی اخلاق از سیاست ، داستان امروز جامعه ی ما نیز هست .
از نظر سقراط « اخلاق ، سیاستی در سطح فردی است ، و سیاست ، اخلاقی در سطح جمعی است »
تلنگر و هشدار نعیمی ، تلنگری به جامعه ی در حال مرگ و زوال است . از نظر سقراط ، اخلاق و سیاست دو جهت متفاوت ندارد . اخلاق و سیاست برای رسیدن به جامعه سعادتمند همزاد و همراه هم اند و جدایی آنها فاجعه بار است .
سیاست شریف ترین شغل و اشرف فعالیت هااست ، اما با مرگ اخلاق ، سیاست ، از جایگاه شریف ترین شغل به جایگاه کثیف ترین شغل تنزّل می یابد . سقراط قدرت را ابزاری برای رسیدن به سعادت و بهزیستی آدمی می داند ولی ، در آتن ، قدرت از جنبه ابزاری خارج و خودبه تنها هدف تبدیل گشته است .
مرگ دانایی در برابر جهالت ، و غلبه ی جهالت ، بر عقل و عقلانیت . پس ، کار نعیمی ، کاری زمان شناسانه و بهنگام است و کاری در زمان ، وفراتر از زمان است .
سقراط را باید همیشه دید . سقراط اولین شهیدِ عقل و عقلانیت در تاریخ است .
از نکات جالب نمایش ،فهمِ پایانی و همدلی زانتیپه ( همسرِ خرده گیر سقراط ) و تئودوته ( روسپی آتنی ) با سقراط است .
گویی طبیعت و نهاد ِزنان در سقراطِ نعیمی ، به حقیقت و راستی نزدیک تر است .
تئودوته ، در همان نمایش سقراط در جایگاهی می نشیند که ، در انجیل ِلوقا ، زنی بدکاره به تدهین عیسی می پردازد . جابجایی نقش ها ورای نقاب های رنگانگ ریا و تزویر . تئودوته به پای سقراط می افتد و همه مایملکش را برای رهایی سقراط به او عرضه می کند .
عیسی با اشاره به آن زن بدکاره به شمعون گفت :
« این زن را می بینی ؟ به خانه ات آمدم و تو ( شمعون ) برای شستن پاهایم آب نیاوردی ، اما این زن با اشکهایش پاهای مرا شست و با گیسوانش خشک کرد . تو مرا نبوسیدی ، اما این زن از لحظه ورودم ، دمی از بوسیدن پاهایم باز نایستاد . تو بر سر من روغن نمالیدی ، اما او پاهایم را عطرآگین کرد .» ( انجیل لوقا ،)
اوج نمایش ، درخواست ملتمسانه ی تئودوته روسپی از سقراط است . تئودوته همه دارایی اش را برای نجات سقراط ، به پایش می ریزد . . تئودوته گفت : آتنی که سقراط را می کشد ، جای ماندن نیست .
این لحظه ای ناب است ، که تماشاگررا به بازیگری های خود و جامعه اش پرتاب می کند .
- نویسنده : محمد کیانوش راد تحلیلگر سیاسی