علی ربیعی که از سوی رئیس جمهور مأمور ایجاد «فضای گفتوگوی اجتماعی» شده،مصاحبه مفصلی انجام داده است. به گزارش گفتارنامه بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید: *اول میخواهم بگویم چرا باید گفتوگوی اجتماعی شکل بگیرد و اساساً چه نیازی برای این کار وجود دارد. به اعتقاد من پرداختن به این موضوع، بسیار مهمتر […]
علی ربیعی که از سوی رئیس جمهور مأمور ایجاد «فضای گفتوگوی اجتماعی» شده،مصاحبه مفصلی انجام داده است.
به گزارش گفتارنامه بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید:
*اول میخواهم بگویم چرا باید گفتوگوی اجتماعی شکل بگیرد و اساساً چه نیازی برای این کار وجود دارد. به اعتقاد من پرداختن به این موضوع، بسیار مهمتر است. در ۴ دههای که از پیروزی انقلاب اسلامی سپری کردهایم با وجود ضرورت، گفتوگو در چند سطح شکل نیافته است. این نقص فقط بین دولتمردان نیست. در گفتوگوی بین قوا و بین نخبگان و دولت و حتی گفتوگو در سطح خانواده هم نواقصی وجود دارد و ایران به جامعهای بدون گفتوگو تبدیل شده است. تا آنجا که امروز فقدان گفتوگو به عنوان یک بیماری در حیات اجتماعیمان جلوهگر شده است.
*چون گفتوگو کم انجام دادهایم آموزش مناسب و مؤثر برای انجام آن هم در دستور کار نبوده است. ما گفتوگو نمیکنیم بلکه گفت-گفت میکنیم. این فرهنگ در دهه اخیر پررنگتر هم شده است. از دوازده سال گذشته به این سو، بیشتر سخنان یک سویه مطرح میشود و کمتر در سطوح مختلف جامعه، گفتوگو صورت میگیرد. انگار قدرت شنوایی ما (البته نه به مفهوم فیزیکی آن) بشدت پایین آمده است. تابآوری برای شنیدن حرف مخالف وجود ندارد. در بین حواس مختلف بیشتر قدرت زبان ما رشد کرده است. شنیدن سخت شده است. جامعه بیشتر حرف میزند و کمتر میشنود. این یک نوع بیماری است.
*من براساس این ضرورتها نامهای را برای رئیسجمهور نوشتم و این موضوع را مطرح کردم. ایشان هم موافقت کردند که این کار را دنبال کنند. پست سازمانی هم ندارم .بنابراین این مأموریت پیدا شد. در هفته آینده نخبگان علوم سیاسی هم قرار است دیداری با رئیسجمهور داشته باشند. بعد از آن برای گروههای اجتماعی غیردانشگاهی نیز این گفتوگو سامان پیدا خواهد کرد.
*در این گفتوگوها میتوان فهمید که مشکلات دولت چیست و از سوی دیگر دولت و رئیسجمهور نیز از زبان دستاندرکاران هر حوزهای بشنوند که آنان چگونه به دولت نگاه میکنند و چه برداشتی از دولت در ذهن دارند و علت مشکلات را در چه میبینند. مثلاً در بحث کامیونداران باید بین تأمین اجتماعی و واردکنندگان لاستیک و توزیعکنندگان بنزین و شرکتهای باربری و رانندگان گفتوگو صورت میگرفت. باور کنید بخشی از این ناراحتی که باعث اعتصاب کامیونداران شده بود، فقدان همین گفتوگوهای ابتدایی بود. با سامان یافتن برخی از این گفتوگوها بسیاری از مشکلات -نمیگویم همه- حل و فصل شد. تا آنجایی که به دولت مربوط است این گفتوگوها تا سطح اتحادیهها و سندیکاها و شوراها ظرفیت تعمیمپذیری دارد. بخصوص آن چیزی که در ذهن من بود اینکه هر وزارتخانهای با گروههای اجتماعی مربوط به خود مشورت کند.
*آقای رئیسجمهور این موضوع را ابلاغ کردند که وزارتخانهها با نهادها و گروههای اجتماعی مرتبط با خود پایههای گفتوگو را سامان بدهند. خوب بود اگر میتوانستیم با کمک روشنفکران و نخبگان این سطح گفتوگو را فرهنگسازی کنیم تا فارغ از دولت، نهادهای اجتماعی نیز با یکدیگر گفتوگو کنند.
* مثلاً در موضوع FATFدیدگاهها از مرز «خیانت» تا مرز اینکه «راهی بجز این وجود ندارد»، مطرح است. این نتیجه فقدان گفتوگو است و در پی آن مردم ضرر میکنند و آسیب میبینند. همه این موارد الزام برای گفتوگوی میان نخبگی را نشان میدهد. به نظر من کاری که باید انجام دهیم این است که به سراغ این فرهنگ برویم.
* گفتوگو سختیهای خاص خود را دارد. بخصوص اینکه این موضوع سنت دولتها هم نبوده که به طور منظم وزارتخانهها مسئولیت پیدا کنند و با یک دسته پیرامون مسألهای صحبت کنند. طبیعتاً در این موارد اشکالاتی هم وجود دارد اما من رئیسجمهور را در این زمینه مصمم میبینم. ویژگی دکتر روحانی این است که مطالب را با دقت میخواند و به ذهن میسپارد. در کشور ما هم رسم بر انتقاد است؛ اما من رئیسجمهور را فردی دیدم که نامهها را با توجه میخواند و نظر میدهد. این امر باید به گفتوگوی رودررو تبدیل شود. در مورد نشستهایی که برگزار شد گفتوگوها گاهی تلخ میشد و کسی چیزی میگفت و رئیسجمهوری پاسخ لازم را میداد یا آنها جواب رئیسجمهوری را میدادند. یک گروهی هم ناراضی از فضای گفتوگو بیرون میرفتند که این مورد هم طبیعی بود و البته بعداً با غالب این افراد تماس گرفتم و آنها رضایت خود را اعلام میکردند. در مجموع این حرکت را مثبت ارزیابی میکنم.
*این دولت نتیجه تصمیمی بوده که جریان اصلاحطلبی در سال ۹۲ گرفت و درست هم تصمیم گرفت، باید پای آن بایستیم. این روزها با شرایطی که در جامعه و کشور ایجاد شده گویا نقد دولت کمهزینهترین است و ممکن است فرد یا جریان منتقد هورابگیر و لایک خور بالا هم داشته باشد. منظور من مطلقاً این نیست که دولت نباید نقد شود. بگذارید این موضوع را همین جا به وضوح بگویم. وقتی کسی از گفتوگو صحبت میکند باید بداند که پایه گفتوگو شالودهشکنی و نقد است. گفتوگو یعنی اینکه من دیدگاههای شما را نقد کنم و براساس آن چیز نویی بوجود میآورم.
من به نقد معتقد هستم. اما نه اینکه شبیه دورانی که عبور از خاتمی راه افتاده بود، عبور از دولت راه بیفتد و فکر کنیم که خرج خود را جدا میکنیم و جامعه هم مسئولیت ما را در این بخش نادیده میگیرد.به عنوان یک استاد دانشگاه و فعال اجتماعی و سیاسی، به این رفتار اعتقادی ندارم. من نه سمتی دارم و نه به دولت برگشتهام ولی معتقدم جریانهای سیاسی و فکری باید تلاش کنند تا کاستیهای دولت برطرف شود. امروز زندگی مردم سخت شده است. بخشی از آن ناشی از شرایطی است که هر دولتی بود دچار آن میشد.
*وقتی شرایط به گونهای شود که ارز حاصل از فروش نفت و صادرات غیرنفتی به سختی وارد کشور شود یا سرمایهگذاری خارجی با مانعتراشی دشمنان ایران مواجه شود، وضعیت خاص و متفاوت خواهد شد. حتی تحریم در دوران دولت آقای احمدینژاد هم به این شدت نبود. تمام کسانی که تحریمها را دنبال می کردند میدانند که این دو تحریم کاملاً با هم متفاوت است.
*گفت وگو در بخش سیاسی لازم است. برای چند مسأله اصلی کشور باید تفاهم صورت بگیرد و همه باید پیرامون آن بایستیم و فهم مشترک از دموکراسی داشته باشیم. میدانید که چرا گفتوگو در سطح سیاسی ایران شکست میخورد؟ بگذارید همین جا یک تحلیل جامعهشناسی سیاسی به شما بدهم. برای اینکه ما در سطح نهادهای پایین تمرین گفتوگو نکردیم. گفتوگوی بین نهادی نکردیم و وقتی شما این کار را نمیکنید و به جای گفت وگو، گفت – گفت میکنید همه منجر به شکست می شود. اما دولت فارغ از این نظریه و بدون درنظر گرفتن اینکه چه کسانی به او رأی دادهاند و چه کسانی رأی نداده اند در قبال همه مسئول است. موظف است که با همه صحبت کند. بنای دکتر روحانی هم همین است.
*ا به نظرم نمی آید که روحانی تصمیمات خود را بر اساس صحبت با دو سه نفر بگیرد؛ حتی معروف است رئیس جمهور هر کسی که بیشتر اصرار کند را پس میزند.
*در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی همیشه می گفتند که کارگزاران او را حلقه کردند. در دوران آقای خاتمی هم به شکل دیگری این موضوع بیان می شد. در دوران آقای احمدینژاد که میگفتند اصلاً هیچ چیزی معلوم نیست.من فکر نمیکنم که روحانی متأثر از یک حلقه تصمیم بگیرد. اجازه بدهید این جواب صریح من باشد.
بحث دیگری که در همین زمینه میتواند مطرح باشد گفتوگو و گفتن از طرف دولت است. اینکه دولت بیاید و شفاف در مورد موضوعات حرف بزند. این نقیصه در شرایطی مطرح است که دولت ما سخنگو ندارد و در مورد خیلی از موضوعات مردم منتظر هستند تا روحانی بیاید و راجع به آن موضع بگیرد یا وزرا این کار را بکنند؛ اما این اتفاق نمیافتد. به نظر شما چقدر این شرایط آسیب زا خواهد بود؟
من بحث را کلانتر میکنم و به سؤال شما پاسخ میدهم. اساساً دولت به مفهوم اعم کلمه را بکار میبرم. از قوه قضائیه و مقننه گرفته تا مجریه و سایر نهادهای نظامی و امنیتی و صدا و سیما. در ایران یک نقطه ضعف بسیار بنیادین وجود داشت که بیشتر از دهه هفتاد به این طرف خود را نمایان ساخت.
*من را برای ۴۰ سالگی انقلاب به برنامهای در یکی از شبکههای جدید التأسیس دعوت کردند. موضوع ما هم این بود که چطور همه با هم در مسیر انقلاب حرکت کنیم. فکر میکنید سؤال اول مجری از من چه بود؟ اولین سؤال مجری از من این بود که آیا شما هم معتقد هستید که اصلاحطلبان از نظام و اسلام فاصله گرفتهاند؟ ببینید! این اولین سؤال یک گفتوگوی تفاهمآمیز بود. به مجری محترم میگویم که در مورد سؤال جسورانه شما نه رهبری و نه امام(ره) چنین دیدگاهی نداشتند و این موضوع نیاز جامعه امروز نیست. ضمن اینکه شما ببینید که در اصول انقلاب چه کسانی کمتر پایبند بودند. حالا خواستیم با مجری وارد اجماع شویم که یکدفعه سؤال را به اینجا میرساند که خانهات کجاست؟ این سؤال را از من به عنوان یک اصلاح طلب که خودشان می گویند که قبولت داریم و بیا صحبت کنیم، میپرسند؛ یکسری سؤالات عوامفریبانه. من ۲۲ سال پیش خانه ام را عوض کردم. الآن می پرسد وزیر شدی خانهات را عوض کردی؟ با اینها وضعیت درست نمیشود. این نمونه گفتوگوی تلویزیونی ما است. این همان چیزی است که انقلاب را آزار می دهد.
* من با قیافه دولت یازدهم و دوازدهم مشکل داشتم. صدای دولت خیلی پایین بود. وقتی هم این بحث مطرح میشد بخشی می گفتند که ما رسانه نداریم. مثلاً بودجههای عظیم را می شمردند که به این خبرگزاری و آن خبرگزاری مخالف تعلق میگرفت. میگفتند که صداوسیما هم با ما نیست و تریبون ها هم با ما نیست. این موارد همه درست است و تردیدی در آن نیست. گفتیم که فقط یک روزنامه ایران داریم و خبرگزاری ایرنا و دیگر کسی با ما نیست، این تحلیل ما بود.به نظر من، ما در دولت هم اراده و برنامه برای گفتوگو نداشتیم. یعنی از این جهت دولت، ضعیف عمل کرده، کم حرف بوده، کم صدا بوده و نتوانسته با تودهها ارتباط بگیرد. در حالی که خیلی از آدمها بودند که ساده هستند و دانش خوبی دارند و میتوانند حرف بزنند، اما این کار را نمی کنند.
منبع: ایران