گفتارنامه: محمد کیانوش راد نماینده اهواز در دوره ششم مجلس شورای اسلامی یادداشتی به مناسبت درگذشت سید محمد علوی تبار(کیاوش) نوشته است که در ادامه می آید:
« « آفتاب به آیینه می تابد ، اما آنچه در آیینه بازتاب می کند فروزان دیگری است که بازتاب می کند.
زمانی زیاد ، با این دوستان می تابیدم ، اما ، الان می بینم درخششی دیگر تلالو دارد . الحمدلله والمنه . زمان کوچ من شده است .«
این سخنان ، بخشی از جملاتی است که دریکی از دیدارهایم با ایشان ودرآغاز کتابش برایم با خط لرزان اما زیبایش نگاشت .
کیاوش در دانشسرای راهنمایی و دبیرستان های آبادان ادبیات و دروس دینی تدریس می کرد . بخش زیادی از جوانان مذهبی و انقلابی آبادان ، مستقم و یا غیرمستقیم تحت تربیت او قرار داشتند .
محبوبیت کیاوش ،در خوزستان ، پس از انقلاب او را راهی مجلس خبرگان قانون اساسی کرد. سپس کیاوش ( علوی تبار ) به مجلس شورای ملی ( که بعدا مجلس شورای اسلامی نامیده شد ) در دور اول ودوم نیز راه یافت .
حادثه هفت تیر و انفجار حزب جمهوری اسلامی که توسط منافقینِ خیانت پیشه شکل گرفت ، کیاوش را تا پای شهادت پیش راند ، شهید بهشتی و بیش از هفتاد تن یه شهادت رسیدند اما تقدیر کیاوش برای ماندن رقم خورد . « من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر » . او مصداقی از « و منهم من ینتظر» بود .
کیاوش پس از حادثه ی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچمشه ، و آسیب جدی جسمانی ، از پای ننشست و به تدریس اخلاق و تفسیر قران ادامه داد . حاصل درس های ایشان در این زمان ، انتشار جلد اول کتاب ارزشمند « انسان کامل » است .
در یکی از دیدارهای با ایشان ، بحث از خاطرات گذشته به میان امد . از استاد بلادیان و آموزش وپرورش استان خوزستان سخن رفت . به موسی بلادیان زنگ زدم . دو رفیق قدیمی و دو پیر طریقت و اخلاق ، شادمانه با هم سخن گفتند . بهجت و انبساط و شادمانی در فضا پر شد .
از دکتر علی شریعتی و سفرش به آبادان سخن گفتیم . گفتم می دانی که منزل شریعتی که اکنون « موزه شریعتی » در خیابان پشتی شما ، یعنی خیابان نادر است ؟ گفت اری . گفتم می خواهی سری برویم . با اشتیاق زایدالوصفی گفت بهتر از این نمی شود . با هم منزل شریعتی رفتیم و سپس گفت بیا سری به منزل خانم دستغیب ، مادر زن دکتر معین هم بزنیم . منهم گفت چه بهتر از این . به خانه خانم دستغیب رفتیم و عصری شاداب و پر نشاط و پراز عطر صفا و صمیمیت را گذراندیم . یادش همیشه خواهد ماند .
در بخشی از روایت مستند ِ داستانی ِ « حاج آق خرمگس که به نقش کیاوش فعالیت های انقلابی جوانان انقلابی در دهه پنحاه و در مورد آبادان اشاره داشته ام .
کیاوش « با صدایی زیبا و باشکوه و اثر گذار و با لحنی متفاوت می گفت : به نماز بایستید ای مسلمانان ، که نماز نیاز روح است و نماز معراجی است به سوی آسمان ها .
« « این صدا ، صدای کیاوش بود . سید محمد عربی یا سید محمد عرب تبار که بعدها نامش را به کیاوش و پس از انقلاب به علوی تبار تغییر داد . عصرهای جمعه ( پیش ازانقلاب ) در رادیو نفت آبادان برنامه ای اجرا می کرد ، با نام « ایده ها و اندیشه ها » که در آن کیاوش یا علوی تار امروز سخن می گفت .
کیاوش در این ایام نقش علی شریعتی را در خوزستان پیدا کرده بود … کیاوش از شریعتی با نام « آن معلم بزرگ » نام می برد .
کیاوش با گفتنِ شهر ترانه معروف داریوش ، که در آن زمان رنگی سیاسی داشت می گفت : بچه ها بوی گندم مال من ، هرچه می کارم مال تو ، یک وجب خاک مال من ، هرچه می کارم مال تو . با کنایه و اشاره ی گفت آیا می توانید با این ترانه بندری برقصید . و بدین شکل دانش آموزان را به سیاست فرامی خواند .
کیاوش ، رشیدیان و ایرج صفاتی دزفولی ، مطرح ترین فعالان سیاسی آبادان در آن ایام بودند که در اطراف جمی فعالیت داشتند . «
اسلام ِ کیاوش ، با روشن بینی و آگاهی همراه بود بود .او فردی جامع الاطراف بود .
کیاوش انسانی سخت متدین و متشرع بود ، اما نشانی از قشری گرایی و تحجر در دیدگاه و اندیشه ها یش نمی یافتیم .
کیاوش ، بال و پر خویش را برای همه دوستاش ، ولو با نظرات متفاوت و گرایشات مختلف سیاسی می گشود .شوخی طبعی ، مهربانی و احترام به دیگران ، بخش ذاتی در شخصیت او شده بود .
یادش گرامی باد