گفتارنامه: ثبت نام برخی چهرههای شاخص اصلاحطلب هرچند به صورت حداقلی در انتخابات مجلس، سوال جدی را در ذهن ناظران ایجاد کرده که بر اساس چه تحلیلی به انتخابات ورود داشتهاند.
در حالی که اصلاحطلبان حتی پاسخگوی عملکرد ناامیدکننده فراکسیون امید، حمایت از روحانی و عملکرد منفعلانه و ضعیف دولت نبوده و نیستند، با برخی از چهرههایی به انتخابات ورود کردهاند که رد صلاحیتشان توسط شورای نگهبان اظهر منالشمس است. شاید میخواهند با رد صلاحیت خود و هزینهسازی برای حاکمیت و مظلومنمایی در پیشگاه جامعه، برخی چهرههای سفید را با احساسی کردن فضای جامعه در آستانه انتخابات و تحریک مردم به رای دادن، وارد مجلس کنند.
در این صورت دو نکته وجود دارد:
۱- با وجود همین راهبرد در سال ۹۴ و ورود بسیاری از نامزدهای مورد حمایت اصلاحطلبان به مجلس، آن هم در اوج محبوبیت دولت مورد حمایت آنها، خروجی فراکسیون امید در این چهار سال چه بوده است؟ جز برخی نطقهای هیجانی، چه اقدامات موثری که در زندگی مردم ملموس بوده باشد، انجام دادهاند؟ چه قوانینی که مردم را امیدوار به آینده کند تصویب کردهاند؟
حتما پاسخ این است که فراکسیونهای دیگر در مجلس که مخالف جریان اصلاحات هستند، مانع از اقدامات موثر اصلاحطلبان شدهاند. اما سوال این است که در حال حاضر و در آستانه انتخابات مجلس یازدهم چه تغییری در آرایش سیاسی کشور به وجود آمده که باز هم به دنبال فتح کرسیهای مجلس هستند؟
شرایط به گونهای است که حتی امیدی به ورود جریان میانهرو در جناح اصولگرا به مجلس نیز وجود ندارد.عدم کاندیداتوری علی لاریجانی در همین راستا تفسیر میشود. ضمن آنکه گویا مجلس آینده، در اختیار حداکثری نیروهای ارزشی با محوریت جوانان انقلابی خواهد بود.
بنابراین در صورت ورود برخی نیروهای اصلاحطلب به بهارستان نیز، اوضاع برای آنان به مراتب سختتر خواهد شد.
۲- قدرتطلبی برخی طیفهای جناح اصلاحات در این سالها که از چارچوب سیاستورزی حداقلی جهت بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم عدول کرده و عملا به یک بوروکراسی قدرتمحور ورود کردند و با وجود ناامیدی از ایجاد اصلاحات در زمینههای مذکور، کرسیهای قدرت را رها نکردند، عملا سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات را از بین برد.
هیچ اصلاحطلبی از صدر تا ذیل قادر نیست رخوت حاکم بر فضای جامعه را از میان برداشته و حتی با دو قطبیسازیهای ساختگی مردم را تحریک به رای دادن کند؛ عملا برجامی هم وجود ندارد تا دو قطبی حول آن شکل بگیرد.
حتی اگر جامعه آمادگی حداقلی برای شرکت در انتخابات را داشته باشد، بدنه و بسیاری از اصلاحطلبان سرشناس نیز فاقد انگیزه لازم جهت تحریک مردم برای رای دادن هستند. با این توصیف احتمال میرود انتخابات مجلس یازدهم با مشارکت پایین و پیروزی نیروهایی که معروف به ارزشی هستند، همراه خواهد بود.
شرایط حاضر، فتح معدود کرسیهایی از بهارستان توسط اصلاحطلبان جهت تشکیل اقلیت در پارلمان را نیز به شدت دشوار و تقریبا غیر ممکن ساخته است. هرچند در برخی شهرستانها به دلیل رای دادن با چاشنی مسائل قومیتی شاید یک نامزد اصلاحطلب بتواند وارد مجلس شود اما در کلان شهرها شکست برای اصلاحطلبان حتمی است. مشارکتاندک مردم در انتخابات شکست را برای اصلاحطلبان بدیهی کرده است.
بنابراین پاگذاشتن به رقابتی که شکست در آن تقریبا محرز است، چه عایدی خواهد داشت؟ جز آن که این پیش فرض را در جامعه و طبقات ناراضی تقویت میکند که اصلاحطلبان با علم به این که کاری نمیتوانند از پیش ببرند، به دنبال قدرتطلبی و پیگیری منافع شخصی هستند.
البته اعتقاد نگارنده نفی سیاستورزی انتخاباتی نیست. بحث مورد نظر احتمال موفقیت در انتخابات و کارنامه عملی پس از آن است. حتما باید سیاستورزی انتخاباتی را دنبال کرد، اما نه به معنای رقابت انتخاباتی جهت فتح کرسیهای مجلس که لاجرم نوعی محافظهکاری را در بطن خود دارد و البته در شرایط فعلی جز شکست حاصلی به همراه نخواهد داشت.
باید از فرصت انتخابات استفاده کرد و گفتمان اصیل اصلاحطلبانه را برای جامعه بازتعریف کرد. گفتمانی که در آن مرزبندی عیان با اصلاحطلبان فرصتطلب که غرق در بوروکراسی قدرتمحور شدهاند، یکی از ویژگیهای بارز آن خواهد بود. گفتمانی که نسبت آن با اصلاحات عینی در کشور با ذکر مصادیق همراه باشد. هرگونه کلیگویی در برابر جامعه، فاصله مردم با اصلاحطلبان را بیش از پیش افزایش خواهد.
باید از الان کاشت تا در شرایط مطلوب برداشت. اصلاحطلبان اصیل باید کمر همت بسته و با مرزبندی عینی و مصداقی با فرصتطلبان، رویکردهای جامعهمحور را نهادینه کنند و گسست موجود میان اصلاحطلبان و جامعه را از بین ببرند، در غیر این صورت هیچگاه با اقبال عمومی مواجه نخواهند شد. / سرمقاله روزنامه همدلی