گفتارنامه: ترکش های اظهارات اخیر موسوی خوئینی ها علیه هاشمی رفسنجانی تمامی ندارد و همچنان نظرات متفاوتی دراین باره از سوی افراد مختلف مطرح می شود؛ این که تا چه اندازه او به بیان روایت صادقانه تاریخ پرداخته است و چه اندازه مشکلات شخصی اش با مرحوم هاشمی را در بیان اعتقادات و دیدگاه هایش مطرح کرده است محل نزاع این روزهای رسانه ها و سیاسیون اصلاح طلب است.
اما درمیان این اظهارات یک پرسش مهم مغفول مانده است و آن اینکه به چه دلیل موسوی خوئینی ها بعد از سال ها سکوت این گونه سخن به میان آورده است؟ آیا او به دنبال بازسازی جناح چپ نظام است؟ چرا هاشمی را هدف قرارداده و چرا تصمیم به ظهور دوباره اما پرحاشیه خود گرفته است؟
در این باره «گفتارنامه» گفتگویی با غلامعلی رجایی فعال سیاسی اصلاح طلب که در دهه آخر عمر هاشمی رفسنجانی، مشاور او بود، انجام داده است که مشروح آن در ادامه می آید:
گفتارنامه: آقای دکتر رجایی! از دیدگاه شما اظهارات آیت ا.. موسوی خوئینی پیرامون آیت ا.. هاشمی در چنین برهه ای چه دلیلی می تواند داشته باشد؟
من فکر می کنم که صورت مسئله خوب بیان نشده است، یعنی برای ویژه نامه ای که برای سالگرد ارتحال هاشمی تهیه شده است کسی با ایشان مصاحبه کرده که وزن نا متعادلی برای مصاحبه با اقای موسوی خوئینی داشته است و بهتر بود کسی با او گفتگو می کرد که اشراف بیشتری بر مباحث تاریخی داشته باشد. مثلاً اگر موسوی خوئینی ها می گوید میانه هاشمی با چپ خوب نبود، خبرنگار می توانست به او بگوید شما در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در آن زمان چگونه منصوب شدید؟ شمایی که از لیدرهای جریان چپ بودید. یا خبرنگار می توانست بگوید پس چرا عبدالله نوری، مصطفی معین و خاتمی در کابینه دولت هاشمی بودند؟ نیمی از کابینه دولت هاشمی از جناح چپ بوده است. اگرمعنای این امر، رابطه خوب هاشمی با جریان چپ نیست پس معنایش چیست؟
اگر موسوی خوئینی ها مصاحبه را بعد از گفته هایش می دید، شاید بعضی از این موارد را که جنبه شخصی پیدا کرده بود را ندید می گرفت. مثل همین که آیت ا.. هاشمی با تسخیر سفارت امریکا مشکلی نداشته است. اما همه می دانند که او از معدود کسانی بود که از لانه جاسوسی بازدید نکرد. در جای دیگری موسوی خوئینی می گوید که هاشمی می خواسته است حرف خودش جلو برود ولو حق را هم ندید بگیرد. من نمی خواهم بگویم آیت الله هاشمی معصوم بوده است کما اینکه هیچ کس در طول انقلاب هم معصوم نبود. خود موسوی خوئینی ها نیز خودش را مبرا از بدی نمی داند اما هاشمی در رابطه با عفو متهمان کودتای نوژه یا مرحوم صادق قطب زاده می رود پیش امام وساطت می کند اما وساطتتش مقبول نمی افتد.
پس نباید این تلاش را هم ندید گرفت و او را همیشه تند دانست. بنابراین این از اشتباهات موسوی خوئینی هاست. مثلا خودشان هم گفتند وقتی حملاتی به نهضت آزادی می شد من باید می رفتم پیش امام و مانع می شدم که این کاررا نکردم. خوب بود در کنار این امر، انصاف به خرج می داد و می گفت این در حالی بود که وقتی بیرون مجلس علیه بازرگان تظاهرات کردند و می خواستند مانع ورودش بشوند چه کسی دخالت کرد؟ وقتی بحث دستگیری اقای بازرگان بعد از آن نطق معروفش مطرح می شود چه کسی پادرمیانی می کند؟
گفتارنامه: در مورد عکس آقای معین فر چه؟
البته در مورد آن عکس فکر کنم خودم از مرحوم هاشمی شنیدم که گفت وقتی دیدم دوسه تا آدم گنده همدیگر را هل می دهند و می زنند، خنده ام گرفته بود. البته این را هم باید بگویم که مرحوم هاشمی معتقد بود که نهضت آزادی و ملی گرها برخلاف نظرات امام و منویات رهبر انقلاب پیش می روند و آن ها را نصیحت هم کرده بود.
اما در آن زمان شرایط به گونه ای بود که حتی پاسدارهای مجلس به این گروه ها بد و بیراه می گفتند و ناسزا نثارشان می کردند و مانع آن ها می شدند که آقای هاشمی نقش تعدیل کننده ای در این میان داشتند. بنابراین موسوی خوئینی ها می توانست منصفانه تر در قبال هاشمی سخن بگوید. من معتقدم مصاحبه ای بوده و ایشان نیز این حرف ها را زده است اما جادارد به این نکته هم اشاره کنم که موسوی خوئینی ها درباره مرحوم هاشمی صرفاً منفی حرف نزده است. موسوی خوئینی ها گفته است که بعد از امام و منتظری، هاشمی نقش بی بدیلی درانقلاب داشت و پر کارترین فرد در نهضت بود؛ کسی بود که همواره انقلاب ذهنیت اصلی اش بود. بر خلاف بقیه که درس و تدریس مسئله اساسی شان بود.
گفتارنامه: از دیدگاه شما آیا موسوی خوئینی ها با بیان این سخنان سعی دارد جناح چپ نظام را احیا کند؟ در واقع به این معنا که با توجه به مسیر کنونی جریان اصلاح طلب که مخلوطی از چندین جریان شده است، او سعی می کند جناح چپ خالص را بازسازی کرده و حساب این جناح را از خیلی از اشخاص و گروه ها طی این سال ها که داخل اصلاح طلبان گنجانده شده اند جدا کند؟
من تصورم این نیست که ایشان به دنبال احیای نقش خودش یا جناح چپ است. از ایشان مصاحبه ای خواسته شده ایشان هم فرصت را برای این اظهارات مناسب دیده است اما به نظر من ایشان از لحاظ زمان سنجی برای این مصاحبه به خطا رفته است. چون معمولا در بزرگداشت کسی این گونه اظهارات نقد آمیزی مطرح نمی کنند. نقد را بهتر بود در زمان دیگری بگویند. شاید هم ایشان احساس کردند که دیگر زمانی برای مصاحبه ندارد و باید این حرف ها را بزنند.
گفتارنامه: اگر فرض را براین بگیریم که او واقعا به دنبال احیای جناح چپ باشد، آیا این اتفاق در دهه پنجم انقلاب امکان پذیر خواهد بود و در آن صورت حرکت او می تواند حامیانی جدی داشته باشد؟
من فکر می کنم شرایط با شرایط دهه اول انقلاب کاملا متفاوت و مرز بندی ها متفاوت شده است؛ در جبهه اصلاحات، هم عناصر اعتدالی و هم عناصر نسبتا تندرو وجود دارند و هم بعضا اصولگرایان سابق. دیگر ساختار اولیه وجود ندارد که مثلا یک نفر میدان داری کند و از مجمع روحانیونی که عملاً در حال حاضر فعالیت هایش متوقف شده است پیروی نمایند. بنابراین چننی بحثی منتفی به نظر می رسد. در حال حاضر بزرگترین پایه جریان اصلاحات آقای خاتمی است و خود آقای موسوی خوئینی هم به عنوان یک فرد موثر در این جریان می تواند نظراتش را انتقال دهد. من فکر می کنم پیش از آن که آقای موسوی خوئینی ها به دنبال بازسازی جریانی باشد ریشه اظهارات او به نقاط اختلافات مکرری که بین او و هاشمی وجود داشته است بر می گردد و نمونه اش را نیز در قضیه مجلس ششم می بینیم که در لیست دوم خردادی ها، آقای هاشمی را وارد نکردند. چه توجیهی است که او در کنارکسی مثل مرحوم علیرضا نوری در لیست اصلاح طلبان نباشد. انتخاباتی که بعد از رای گیری های بحث برانگیز در آن سی ام شد و دیدیم برخی از عناصر تندرو جریان اصلاحات به آیت الله هاشمی لقب آقاسی دادند و درآخر هم هاشمی استعفا داد.
یا این که هاشمی که چپ ها را در دولت خود جای داده بود، بعدها در انتخابات ۸۴ مشاهده شد با دکتر معین مواجه می شود که با او در رقابت جدی است و منجر به تضعیف رای ایشان می شود. اما به هر حال آقای هاشمی هم یک بشر بود که خطا می کرد.
اما اینکه موسوی خوئینی ها می گوید هاشمی با اصلاح طلبان کاری نداشت اما وقتی از حاکمیت کنار گذاشته شد به اصلاح طلبان پیوست نیز از آن حرف هاست. چگونه هاشمی با این ها خوب نبود اما در کابینه اش از آن ها استفاده می کرد! یادمان نرفته امثال عبدی و حجاریان ها در جناح چپ کنار زده شده بودند و آقای هاشمی دوباره این افراد را به جریان برگرداند.
گفتارنامه: شما می گویید زمان تشکیل جناح چپ دیگر گذشته است اما از نگاه تان آیا این جناح چپ با یک دگردیسی و شکل متفاوتی می تواند جدای از جریان اصلاح طلبان فعلی شکل بگیرد؟
قاعدتاً جریانات سیاسی در پروسه زمانی دچار تغییراتی می شوند ولی دیگر آن پروسه تندروهای اصلاح طلب مثل پروسه عبور از خاتمی در جناح اصلاحات جایی ندارد و در عین حال جناح اصلاحات هنوز دچار تکثر است. می بینیم که مثلاً در قبال همین دولت نظرات متعددی دارند. بعضی ها معتقد به همکاری هستند. بعضی ها معتقدند که کار درستی کردند که سبد رایشان را در اختیار روحانی قرار دادند و برخی ها نه و نادم اند. به خاطر همین تکثر، ساختار فعلی کاراتر به نظر می آید. البته من دراین گفته با موسوی خوئینی موافقم که باید حساب تندروهای دو جناح را از دو تفکر جدا کرد، اما به طور کلی جناح چپ متاثر از مطالعات قبل از انقلاب بود اما آرمان های شان را سعی می کردند همگام با نظرات امام مطرح کنند. جنبه تمرکز گرایی، اقتصاد دولتی، توزیع عادلانه ثروت و رفع محرومیت را در آن زمان مطرح می کردند.
در این باره بخوانید: