بسیاری معتقدند ترامپ که آمد برجام متزلزل شد. یعنی اگر فی المثل هیلاری کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده می شد چه بسا برجام با قوت سابق برقرار می ماند و ثلمه ای به آن وارد نمی شد. اما به دو دلیل که به یکدیگر مرتبط هستند اگر کسی غیر از ترامپ نیز ساکن کاخ سفید […]

بسیاری معتقدند ترامپ که آمد برجام متزلزل شد. یعنی اگر فی المثل هیلاری کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده می شد چه بسا برجام با قوت سابق برقرار می ماند و ثلمه ای به آن وارد نمی شد. اما به دو دلیل که به یکدیگر مرتبط هستند اگر کسی غیر از ترامپ نیز ساکن کاخ سفید می شد شرایط آن چنان تفاوتی نمی کرد.

اول اینکه سیاست ایران اکنون نفوذ فرهنگی و افزایش عمق استراتژیک خود در منطقه است. در واقع همانطور که آمریکا از آن سوی دنیا به خاورمیانه آمده و سعی می کند بازیگر موثری باشد تهران نیز این حق را برای خود قائل است برحسب دعوتی  که صورت می گیرد به متحدان استراتژیک و غیراستراتژیک خود در منطقه مشاوره دهد و حتی مثل موضوع سوریه حضور نظامی نیز داشته باشد. این یک حساب ریاضی ساده است؛ کشوری مثل ایران با چنین سیاستی اگر قدرت بگیرد متعاقبا قدرت نفوذ اش در منطقه  نیز افزوده می شود. این در حالیست که آمریکا اصولا با چنین موضوعی مشکل اساسی و بنیادی دارد و نمی خواهد بازیگر اصلی خاورمیانه و منطقه کشوری همچون ایران باشد که حرف شنوی از واشنگتن ندارد. برجامِ دولت روحانی این امکان را به ایران داده بود که بر قدرت و نفوذ خود در منطقه به دو جهت بیافزاید .زیرا از یکسو کشورهایی که هم با ایران در ارتباط هستند و هم آمریکا، برجام را مجوزی پنداشتند که آسوده تر با تهران ارتباط برقرار کنند بدون آنکه واشنگتن بازخواستی و گلایه ای کند. از سوی دیگر برجام باعث شد از فشار تحریم ها کاسته شده و تهران مانور اقتصادی بیشتری در منطقه داشته باشد. فلذا می توان به این نتیجه رسید خصلت برجام با سیاست های کلی ایالات متحده همخوانی چندانی ندارد و به نوعی نمی توان انتظار داشت این دو مدتها به صورت مسالمت آمیز کنار یکدیگر قرار گیرند. البته در یک صورت این امر شدنی است و آن هم این است که یکی از دو کشور سیاست و رویکرد  کلی خود را تغییر دهند که حداقل در کوتاه مدت و حتی میان مدت بعید به نظر می رسد چنین شود.

دوم هم اینکه نقش لابی های قدرتمند در واشنگتن را نباید دست کم گرفت. آری؛ فی المثل لابی اسرائیل در آمریکا چندان قابل مهار نیست و اجازه نمی دهد رئیس جمهوری در این کشور ریل گذاری به سمت صلح و سازش با تهران داشته باشد. به نظر من اوباما یک استثناء ی بی بدیل بود نه قاعده. قاعده همین ترامپ است با دُز بیشتر یا کمتر. به عبارت دیگر اگر هیلاری کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده بود اکنون لابی های اسرائیل و سایر لابی های قدرتمند اجازه نمی دادند برجام به سبک و سیاق دولت اوباما اجرا شود و تهران ذی نفع گردد.

در این میان عده ای در داخل می گویند بایستی در دولت قبل آمریکا، تمام مشکلات خود را با این کشور حل و فصل می کردیم. این مدعا هم با واقعیت فاصله دارد. اوباما جزیره ای بود در آمریکا که سعی داشت مستقل از لابی های وحشتناک در این کشور تصمیم گیری کند. اگر هم بر فرض فراتر از برجام با این کشور وارد گفتگو می شدیم در دولت بعدی چه دموکرات و چه جمهوری خواه این مذاکرات و نتایج حاصل از آن ابترمی ماند. درست مثل برجام که چنین سرنوشتی داشته است.

اکنون شاید این پرسش مطرح شود که اگر این گونه است پس چرا برجام را آفریدیم؟ من می گویم برجام درست بود و هست. حتی استمرار آن با این وضعییت هم صحیح است و بهتراز نبود آن است. چراکه ما حداقل توانستیم به مدد برجام نفسی چاق کنیم و به مسیر خود ادامه دهیم.

نمی دانم چقدر نفس مان تازه شده اما هر چه بوده گشایش هایی نسبی صورت گرفت و توانستیم برخی زخم ها را ترمیم کنیم. برای نمونه ورود چند هواپیمای مسافربری نو به ناوگان هوایی کشور موضوع کم اهمیتی نیست. هرچند عده ای آن زمان خوشی زیر دل شان زده بود و می گفتند نباید چنین شود و این کالا لوکس است اما حالا که مسئولان در به در به دنبال خرید هواپیمای کهنه با عمر بالای ده سال هستند آن هم اگر بشود یا نشود، می توان فهمید برجام چه لطفی داشته است.

ختم کلام همان است که پیشترعرض شد؛ ساختار ها و سیاست های کلی دو کشوراجازه همزیستی مسالمت آمیز را نمی دهد. نمی دانم چقدر این جا این مثل مصداق دارد اما به هرحال «دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند.»

از همین رو است که تیم جدید کاخ سفید در خفا بیان می کند که به دنبال تغییر نظام ایران است و در عمل نیز آن را اجرا می نماید. از سوی دیگر، تصمیم گیران تهران هم بارها بیان کرده اند که آمریکا باید از خوی استکباری خود دست بکشد تا بشود با واشنگتن کنار آمد.

سید علیرضا کریمی – سردبیر آفتاب یزد