«محمد نعیمی پور» عضو حزب اتحاد ملت و نماینده پیشین مجلس یکی از کارهای اساسی اصلاح طلبان را پالایش درون گروهی می داند و معتقد است: اصلاح طلب کسی است که خود را وقف کشور و وقف اصلاح امور کرده است. اگر اسم کسی اصلاح طلب بود اما تنها چشمش به صندلی و کرسی بود،اصلاح […]
«محمد نعیمی پور» عضو حزب اتحاد ملت و نماینده پیشین مجلس یکی از کارهای اساسی اصلاح طلبان را پالایش درون گروهی می داند و معتقد است: اصلاح طلب کسی است که خود را وقف کشور و وقف اصلاح امور کرده است. اگر اسم کسی اصلاح طلب بود اما تنها چشمش به صندلی و کرسی بود،اصلاح طلب نیست.
به گزارش گفتارنامه مصاحبه محمد نعیمیپور نماینده پیشین مردم تهران در مجلس ششم و عضو حزب اتحاد ملت ایران اسلامی با ایرنا را در ادامه از نظر میگذارنید. این فعال سیاسی اصلاح طلب در این بخش از کارنامه دولت اصلاحات دفاع و مواردی را برای اصلاح رویکردهای آینده اصلاحطلبان مطرح کرد.
انتقادات زیادی به لیست امید هم در مجلس و هم در شورای شهر شده است. آیا آقای خاتمی یا شورای عالی سیاست گذاری به این موارد پاسخی دادهاند؟ این افراد در سال ۹۴ بنابر شرایط خاص آن زمان یا هر دلیل دیگری، لیستی برای مجلس و خبرگان ارائه دادند. تمام لیست انتخابات خبرگان تهران غیر از یک، رأی آوردند. آن زمان همه شرایط خاص و کمی تأیید صلاحیت شدگان را دلیل انتخاب آن لیست اعلام کردند. تشکلهای دانشجویی در سال ۹۶ در نامهای خطاب به شورای عالی یا آقای خاتمی خواستند که روند بستن لیستها برای شوراهای شهر را شفاف کنند. یادم میآید که جلسهای با هیات رئیسه شورای عالی سیاست گذاری برگزار شد که گروههای مختلف حاضر در آن جلسه مطرح کردند که مبنای بستن لیست انتخابات چیست؟ پاسخ دادند که شاخصهایی وجود دارد که البته آن شاخصها تاکنون اعلام نشده است! اگر گروهی ادعای شفافیت دارد، پایهای ترین حدآن این است که بگوید چرا و چطور این لیست بسته شده است؟ چرا کسی در لیست هست و دیگری نیست؟ این افراد، چه زمانی پاسخگو خواهند بود؟
نعیمیپور: معتقد هستم که روشهای گذشته پاسخگو نخواهد بود. شورای عالی سیاست گذاری هم اساساً کارآمد نیست. دوره این شورا مربوط به سال ۹۲ و ۹۴ بود. حتی در سال ۹۶ هم نمیبایست این اتفاقها رخ میداد. در سال ۹۶ صحبت از این بود که ارزیابی دقیقی از کاندیداها بر اساس شاخصهای مشخص انجام شود. این کار انجام شد و تعداد کاندیداها تا ۱۴۰ نفر هم رسید اما در هنگام انتخاب ۴۲ نفر از میان ۱۴۰ نفر، باز نظام شیخوخیت به میان آمد. این موارد را به صراحت در مصاحبههای قبلی گفتهام که جای نگرانی و تأسف دارد. حتی این عبارت را بهکار بردم که شورای شهر یا مجلس، شرکت سهامی احزاب نیست. این تصور اشتباه است که هر کسی بتواند نفرات بیشتری وارد آن کند. پس صلاحیت چه میشود؟ از این رو، شورای عالی سیاست گذاری در سال ۹۶ و در انتخابات شوراها رفوزه شد. شورای عالی سیاست گذاری، مجموعه تشکیلاتی سازماندار نیست. جایی است که دور هم جمع میشوند، تبادل نظر میکنند و سعی میکنند نظرات خود را بهم نزدیک کنند. اینکه آیا بعد از انتخابات هم میتوانند مطالبات را رصد و پیگیری کنند، مفهومی در این مجموعه ندارد. اینها کار احزابی است که واقعاً حزب باشند، نه گروههای تحلیلگر و گعدهای. حزب اصول و چارچوبی دارد که میگوید ۱۰ نفر از اعضای من در این انتخابات راه پیدا کردهاند. من پیگیر و پاسخگوی عملکرد این افراد هستم. شورای سیاست گذاری یا شخص آقای خاتمی چهکار میتواند بکند؟ آقای خاتمی گفته این لیستها به اعتبار این آقایان بسته شده است. ایشان مکانیزمی ندارد که به صورت سازمانی این مسائل را دنبال کند. کسانی که تشکیلات و سازمان داشتند و امکان پیگیری مسائل داشتند، باید این کار را انجام میدادند.
آقای خاتمی میتوانستند چنین چیزی را درخواست کنند.
نعیمیپور: آقای خاتمی در این حد که از مشاورانش بخواهد، انجام داده است. اعتراض کرده و حرفش را هم زده است. اما چون آن طرف بنیهای وجود نداشته، توجه کافی به این موارد نشده است. پس گفتن ایشان کفایت نمیکند. معتقد هستم سازوکارهای مشخص و روشنی وجود دارد تا اگر کسی انتخاب شد، پاسخگو باقی بماند. اگر کسی از طریق فراکسیون وارد عمل شد، پاسخگو باشد، به کسی که میتواند این مکانیزم را فراهم و دنبال کند. متأسفانه مسئله بدتری هم وجود دارد که میتواند مشکلات را چند برابر کند. ممکن است کسی اسم اصلاح طلب برای خودش انتخاب کند، اما در واقع فرصت طلب و منصب طلب است. دوغ و دوشاب در اصلاح طلبی قابل قبول نیست. معتقد هستم اگر کسانی که در مجموعه لیستها حضور داشتند مرتکب تخلف شدند، به صراحت اعلام شود که آنها را به عنوان مجموعه اصلاح طلبان قبول نداریم. از کارهای اساسی اصلاح طلبان، پالایش درون گروهی است. اصلاح طلب کسی است که خود را وقف کشور و وقف اصلاح امور کرده است. لذا اگر اسم کسی اصلاح طلب بود اما تنها چشمش به صندلی و کرسی بود، او را اصلاح طلب ندانید. قرار نیست من یا رفیقم به نوایی برسم، دستی در قدرت داشته باشیم تا سری در سرها داشته باشیم. در این صورت اصلاح طلبی محسوب نمیشود. این سهم خواهی و منفعت خواهی است. برای حل این موضوعات باید اقداماتی انجام شود. جا دارد که همین مجلس یا شورا، چنین مواردی را بیان کنند. ما در معرض آرا و نظر مردم هستیم. نمیتوانیم چیزی را بپوشانیم. خوبی انتخابات مجلس و شوراها این است که مانند خانه شیشهای هستند، همه چیز شفاف و روشن است. به عنوان اصلاح طلب چه ابایی از بیان صادقانه این مطالب داریم؟ اینها باید گفته شود. این گفتن میتواند بخشی از اعتماد را برگرداند. ضمن آنکه دادن راه حل در جای خودش باقیست. باید بگویند راهکار ما در مورد سیاست خارجی چیست. آیا تاکنون از یک فرد اصلاح طلب در مورد سیاست خارجی شنیدهاید؟ ممکن است کسی تحلیلش را بیان کند که خیلی وقتها هم غیرمسئولانه است. باید سیاستی انتخاب و بیان شود که اگر خودتان در آن منصب نشستید، بتوانید آن را اجرا کنید. نه اینکه بگوید آنها را برای انتخابات گفتم ولی مقتضیات الان فرق دارد. اگر شما مقتضیات را نمیشناختید، چرا جلو آمدید؟
مجموعهای از این عوامل وجود دارد که اصلاح طلبان باید به صورت ریشهای آنها را دنبال کنند. شخصاً معتقد نیستم که این کار در عرض این یا آن انتخابات انجام میشود. باید کار کنند شاید برای ۱۰ سال دیگر قابل انجام باشد، اما مهم این است که کار کنند. بنابراین این انتخابات ملاک نیست. از مسائل مهم دیگری که در خصوص اصلاح طلبان وجود دارد این است که در زمین رقیب خود بازی میکنند و میگویند تو را به خدا ما را بازی دهید. کسانی که میگویند اگر استصواب را بردارید، فلان کار را میکنیم، حرف حقی میزنند اما این حرف در عمل سیاسی، جایگاهی ندارد. اگر توانستید در زمین خودتان کاری کنید و از این موانع عبور کنید، اصلاح طلب هستید. گدایی قدرت، گدایی پست یقیناً جواب نمیدهد. من هم قبول دارم که استصواب، مشکلاتی برای کشور ایجاد کرده است، اما اینکه اصلاح طلبی که منتظر است ببیند او را رد یا تأیید میکنند، بعد از آن ببینند لیستی دارند یا ندارند، در انتخابات شرکت کنند یا نکنند، مفهومی در عالم سیاست ندارد. اگر روزی گفتیم در انتخابات شرکت نمیکنیم، باید افکار عمومی این موضوع را پذیرفته باشد تا انعکاس پیدا کند. ما بر چه اساسی باید این کار را کنیم؟ باید بگوییم هزار نفر متخصص را آوردیم اما همه را رد کردند. اگر این هزار نفر رد صلاحیت شدند، هیچکس دیگری وجود نخواهد داشت؟ حتماً راهها و کارهای زیاد دیگر وجود دارد.
سال ۹۴ همین کار انجام شد.
نعیمیپور: باید دایره اصلاح طلبی را با شاخصهایی افزایش دهیم. اینکه ۵۰۰ نفر دور هم هستند که همه از جمله رقیب آنها را میشناسند، جواب نداده است. این روش باید تغییر کند. این کار تشکیلات و سازماندهی است که کار سختی هم هست. اگر اصلاح طلبان نتوانند در جهت تقویت سازمان و تشکیلات خود کاری کنند به نتیجه نخواهند رسید، این اتفاق بدیهی است.
سوال افکار عمومی که از بیرون به اصلاح طلبان گفته میشود این است که ۲۲ سال از شکل گرفتن جریان اصلاح طلبی در دوم خرداد گذشته است. آقای خاتمی در دوم خرداد، ۲۰ میلیون رأی آورد. در انتخابات مجلس ششم، جبهه مشارکت به تنهایی ۲۰۰ کرسی در اختیار داشت. آقای خاتمی دوباره در انتخابات سال ۸۰ رأی آورد. اما ایشان در سال ۸۳ گفت که رئیس جمهور تدارکاتچی است. اینکه کشور دچار چنین وضعیتی است و نهادهای موازی اجازه انجام کار نمیدهند، صورت مسئله است. قرار بوده که اصلاح طلبی روی کار بیاید که آن را حل کند، نه اینکه در پایان دوره خود، صورت مسئله را بیان کنند. ادعای اصلاح طلبی این است که تکیه گاه ما قدرت و ثروت نیست، مردم و افکار عمومی است. آنها چه زمانی با افکار عمومی صحبت کردند؟ این کار انجام نشد. از نفرات بالا در نظر بگیرید تا نماینده مجلس یا عضو شورای شهر یک شهر دور، هیچکس پاسخگو نبود. الان که این مسیر به بن بست خورده است، میگوئید دوباره شورای عالی سیاست گذاری را کنار بگذاریم و راه جدیدی برویم. در صورتی که مسئله، راه جدید نیست، پاسخگویی به گذشته است. اگر اصلاح طلبان در ۲۲ سال گذشته موفق نشدند حلقه، گروه یا گعدهای ندارند که تصمیم گیر باشند، اشتباه کردهاند. از این منظر نمیتوان گفت که اگر به آقای ایکس در مجلس یا خانم ایگرگ در شورای شهر انتقاد داریم، بگویند او اصلاح طلب نیست. این شخص با اسم اصلاح طلب آمده است. اگر اصلاح طلبان طی ۲۲ سال گذشته نتوانستهاند سره را از ناسره جدا کنند، باز هم ایراد آنهاست. صحبت این است که چرا به مردم پاسخ داده نمیشود که این کارها را انجام دادیم و اگر اشتباه کردیم در کجا بوده است، چه در شورا و چه در مجلس.
نعیمیپور: مواردی که گفتید، مصداق همانهاست که عرض کردم. انتظاراتی وجود دارد که شاید مربوط به مسئله نباشد. نتیجه این میشود که انگار همه چیز منفی است. به نظرم کارنامه ۸ ساله دولت اصلاحات نشان دهنده تواناییهای تفکر اصلاح طلبی در حوزه اجراست. کاملاً هم مشخص است. من عضو فراکسیون مشارکت در مجلس بودم. ما برنامه ارائه دادیم و گفتیم چه کارهایی انجام میدهیم. نفراتمان را هم بر اساس آن برنامه مشخص کردیم. تعداد اعضا ۱۲۵ یا ۱۳۰ نفر بود اما توانایی تأثیرگذاری تا ۲۰۰ نفر را هم داشتیم. اعضای فراکسیون دوم خرداد حدود ۲۱۰ بود، که حدود ۱۳۰ نفرشان عضو فراکسیون مشارکت بودند. ما بهطور دقیق روی تواناییها کار کردیم و جلسات را هم مرتب برگزار کردیم. هر هفته کنفرانس خبری داشتیم و پاسخگو بودیم. تقریباً چیز پنهانی وجود نداشت. از نظر عملکردی هم مشخص بود که به رأی مردم متعهد بودیم طوری که بعضی گفتند در این زمینه تندروی شده است. وقتی مجلس تمام شد اعلام کردیم که در ابتدا این برنامهها را دادیم و طی این ۴ سال این عملکرد را نیز داشتیم. درصد پیشرفت کار را هم مشخص کردیم. اگر کسی بگوید چون نتوانستید قانون مطبوعات را پیش ببرید، پس شکست خوردید، این کم لطفی است. صد آیتم وجود داشت که نود موردش به نتیجه رسید. ما در مقابل شورای نگهبان محکم میایستادیم. شورای نگهبان هم سفت میایستاد که نمیگذارم. یا باید حرف آنها را گوش میکردیم یا اینکه نظرمان را میگفتیم، اگر آنها نمیکردند مسئولیتش با خودشان است. اینها بحثهای سیاسی بود. مورد دیگر، عملکرد اقتصادی بود که کارنامهاش موجود است. ضمن آنکه اتفاقی رخ داد که بعضی فکر کردند اگر آن را تندتر کنند، بهتر میشود و به عبور از خاتمی تبدیل میشود. من مسئله اساسی را در این میدانم که جریان اصولگرا و رقیب اصلاح طلبان در حکومت در سال ۷۶ دچار شوک عمیق شدند. به همین دلیل در استراتژی خود کنکاش کردند و نقاط ضعف و قدرت آن را بررسی کردند. سپس با استراتژی جدید به میدان آمدند. البته محور استراتژی جدید، مردم نبودند، نیروهای مورد اعتماد و خودی بودند. اما به هر حال این استراتژی را دنبال کردند، همچنان هم دنبال میکنند. غفلتی که اصلاح طلبان در آن دوره داشتند این بود که این مسئله را بر اساس استراتژی دقیق دنبال نکردند. به همین دلیل آنها در سال ۸۳-۸۴ با آن استراتژی پیش آمدند و بنیان همه چیز را کندند. دعوی آنها این بود که هر چه در دوره اصلاحات ایجاد شده باید نابود شود یا برعکس شود. ساده بگویم، برنامه چهارمی که مجلس ششم تصویب کرد، فوقالعاده مترقی بود و میتوانست خیلی از مشکلات کشور را حل کند. اما آنها به دلیل روشهای پوپولیستی خود، به محض حضور در مجلس، موادی که مربوط به واقعی کردن قیمتها در اقتصاد کشور بود را جمع کردند. از اینجا به بعد، گرفتاریها پشت سر هم آغاز شد. بنابراین ما کارنامه قابل قبول داریم اما استراتژی اصلاح طلبان در آن دوره بهطور کامل ترسیم نشد. ما در قدرت بودیم، کارهایی دنبال کردیم و پیش بردیم، اما چون استراتژی نداشتیم، برگشت خورد. ضمن آنکه اشتباهات تاکتیکی هم داشتیم که در موردشان بسیار صحبت شده است.
کاری به تاکتیکها نداریم. آیا استراتژی اشتباه بود؟
نعیمیپور: به نظرم اصلاً استراتژی نداشتیم. محور استراتژی اصلاح طلبان، مردمسالاری و مردم باوری است که تا الان هم مانده است. این هدف اساسی ماست. اما استراتژی پیش بردن و پایدار کردن آن، به درستی ترسیم نشد. در صورتی که طرف مقابل، استراتژی خود را داشت و برخورد تند هم در این زمینه داشت. با توجه به آنچه الان به عنوان توسعه داخلی یا توسعه منطقهای یاد میشود، استراتژی اصلاح طلبان، توسعه داخلی و تقویت بنیه کشور از هر جهت بود. پس از آن رفتن و پرداختن به پیرامون بود. این استراتژی هنوز هم هست اما مکانیسمهای پیاده کردنش عملاً وجود نداشته است. اکنون هم باید در همین چارچوب حرکت کنیم ولی از مکانیسمهای مناسب استفاده کنیم. از سال ۸۸ تا ۹۲ شرایط امنیتی حاکم بود طوری که اصلاً امکان انجام کاری وجود نداشت. بعد از سال ۹۲ بایستی این استراتژی احیا میشد. ما فقط به این بسنده کردیم که نباید صندوق رأی دچار مشکل شود. نباید اجازه دهیم که آخرین نماد دموکراسی دچار خدشه شود.
بهایش از دست دادن مردم بود.
نعیمیپور: چون روی استراتژی، درست عمل نکردیم مردم را از دست دادیم. چون الان در مورد گذشته قضاوت میکنیم، چندان صحیح نیست. باید ببینیم در همان زمان و مکان چه اتفاقهایی رخ داده است. ممکن است الان به این نتیجه برسیم که اگر یک اصلاح طلب در مجلس داشته باشیم که اصلاح طلبان را نمایندگی کند، بهتر از این است که صد نفر به مجلس بفرستیم که اصلاح طلبی را نمایندگی نمیکنند. در مورد شرکت سهامی که توضیح دادم، باید دید چه کسی میتواند به مجلس برود و فراکسیون را اداره کند. باید به این توجه کنیم. ما بر سر این موضوع معامله نمیکنیم. اینها نکات با اهمیتی است. بنابراین کسی که به مجلس میرود، باید نماد و نمودش و بروندادش اصلاح طلبی باشد، هر چند با مشقت همراه باشد.
شما معتقد هستید که شورای عالی اصلاح طلبی باید منحل شود؟
نعیمیپور: معتقدم که کارآمد نیست.
چه نهادی جایگزینش شود؟
نعیمیپور: به نظرم احزابی که توانایی کافی، عده، عُده و تحلیل برای حضور در صحنهها را دارند، در کنار هم به توافق برسند.
شورای هماهنگی منحل شود؟
نعیمیپور: نه، شورای هماهنگی وجود دارد اما باید بین احزابی که کفایت کافی برای حل مسائل دارند، توافق شود. اصلاح طلبان تا الان با عنوان اجماعی که از سال ۹۲ ایجاد شد، از هر چیزی پرهیز کردند که ایجاد اختلاف نشود. در حالی که همه میدانند برای ساخت یک ساختمان یا دیوار، کلی زحمت میکشید. اما ممکن است کسی با یک لگد آن دیوار را فرو بریزد. آیا برای اینکه کسی به دیوار لگد نزند، مسیر دیوار را تغییر میدهید؟ اگر اینطور است، از ابتدا دیوار را نسازید.
معیار حضور احزاب چیست؟
نعیمیپور: معیار، تواناییهایی است که وجود دارد. البته معنایش این نیست که دیگران نباشند. معنایش این است که آنها میتوانند در مورد مسائل و سیاستهای کشور، عمیقتر و دقیقتر کار کنند. دیگران هم یا قبول دارند و همراهی میکنند یا حرف نویی را ارائه میکنند. در حالی که با وجود ۲۵۰ حزب اصلاح طلب ثبت شده در وزارت کشور، هیچ کاری پیش نمیرود.
پارلمان اصلاحات هم منتفی میشود؟
نعیمیپور: پارلمان هم دو منظر دارد. بعضی از پارلمان اصلاحات این انتظار را دارند که مرجعی، جایگزین آقای خاتمی شود. در عین حال مشخص نکردند چه کسانی باید رأس یا هیئت مدیره آن شوند. این تحلیل، نقض غرض بود. آقای خاتمی، تنها سرمایه اساسی اصلاح طلبان است، اینکه خودشان ایشان را از دور خارج کنند، اسمش پارلمان اصلاحات نیست. نکته این است که میتوانیم با در نظر گرفتن مکانیسمهایی، جایی اینکه تهران برای کل کشور تصمیمگیری کند، پارلمانی با سازوکاری مشخصی در نظر گرفت که بعداً بتوان گفت ۸۰ درصد نظرات اصلاح طلبان در آن دیده شده است، چون ۱۰۰ درصد که امکان پذیر نیست. این پارلمان میتواند شامل احزاب، شخصیتها و افراد برجسته هم باشد. چنین چیزی میتواند مثبت باشد، چندین بار هم در مورد آن صحبت شده است. اما وقتی چنین نیتهایی از آن خارج میشود، عطایش را به لقایش میبخشند و به آن فکر نمیکنند. مثال دیگر این است که خواستید با معیارها و مکانیسمهایی، کاندیداهای شورای شهر را انتخاب کنید. اعتماد شد و دیگران هم گفتند. اما موضوع آنقدر کش داده میشود که بگویند دیگر وقت گذشت، از میان این ۴۲ نفر، ۲۱ نفر را انتخاب کنید. در این صورت دیگر زمانی برای اعتراض باقی نمیماند. اینهاست که مشکل آفرین است. پارلمان اصلاحات هم باید نهادی دموکراتیک و به تناسب باشد. اگر قرار باشد آنجا هیات رئیسهای باشند که هر چه بگویند، دیگران به به و چه چه کنند، یا با صلوات و الله اکبر تأیید کنند، مفهوم دموکراتیک نخواهد داشت. لذا چنین چیزی با منش و روش اصلاح طلبی کاملاً مغایر است.
به نظرتان چه احزابی جمع شوند؟ حزب اتحاد ملت، کارگزاران و…
نعیمیپور: بهتر است اسم نیاورم.
میخواهیم در شرایط واقعی صحبت کنیم.
نعیمیپور: مشخص است. کسانی باید باشند که حرفی برای گفتن دارند و اگر قرار شد کاری کنند یا برای انتخابات بتوانند روی ۲۰۰ نفر اتکا کنند. مثلاً میتوانند در حد اینکه کابینه نصفه نیمهای مشخص کنند، نفرات اعلام کنند. میتوانند بگویند ۵ نفر از این مجموعه، اطلاعات، توانایی و قابلیت تصدی وزارتخانه را دارند. اینکه بعداً ببینیم چه میشود، این یا آن را مینشانیم، تا الان جواب نداده است. اگر دولت اصلاحات جواب داد برای این بود که به طور حداکثری با گذشتهاش هماهنگ بود. اگر مجلس ششم جواب داد به این دلیل بود که هماهنگی، همفکری و همنظری وجود داشت. اینکه حالا من رئیس جمهور شدم، بگویم ثم ماذا؟ چهکار کنیم؟ اینکه بگوییم تو بیا تا فلان شخص یا مثلاً حزب اتحاد هم دل خوش باشد، جواب نداده و نخواهد داد. به نظرم از این جهت روشن و مشخص است. ممکن است کسی در آنجا بگویید ما صد نفر داریم، اما این صد نفر در مسائل صنفی پیرامون خودمان میتوانند اظهار نظر کنند نه در مورد مسائل کلی کشور. اصلاً احزاب برای چه بهوجود میآیند؟ اسمش این است که برای قدرت است، اما رسمش این است که باید توان اداره قدرت را داشته باشند. حزبی که در این زمینه توانایی ندارد، معنا و مفهوم ندارد. مثل این است که آشی پخته میشود، کسی نخودی در آن بیاندازد و بگوید من هم شریک هستم. با یک نخود که آش پخته نمیشود.
آیا به این سمت حرکت میکنند؟
نعیمیپور: مجبور هستند به این سمت حرکت کنند. به نظرم این پتانسیل در بعضی احزاب وجود دارد.
به این ترتیب شورای عالی سیاست گذاری برای شما در انتخابات آتی مجلس، هیچ حجیتی ندارد؟
نعیمیپور: خیر برای شخص من ندارد، اما برای حزبم هنوز حجیت دارد. به نظر من ناکارامد است، جواب هم نخواهند گرفت.