محمدرضا تاجیک در گفتگویی ، از لزوم تغییراتی در عملکرد این جریان صحبت کرد و از یک «نواصلاح طلبی» نام برد که رویکرد متکثرتر و ساختاری شفافتر برای پیگیری مطالبات پیشروی این جریان سیاسی دارد. گفتهای که به صوت مستقیم و غیرمستقیم به آن واکنش نشان داده شد. حال «محمد کیانوش راد»، فعال سیاسی اصلاح […]
محمدرضا تاجیک در گفتگویی ، از لزوم تغییراتی در عملکرد این جریان صحبت کرد و از یک «نواصلاح طلبی» نام برد که رویکرد متکثرتر و ساختاری شفافتر برای پیگیری مطالبات پیشروی این جریان سیاسی دارد. گفتهای که به صوت مستقیم و غیرمستقیم به آن واکنش نشان داده شد. حال «محمد کیانوش راد»، فعال سیاسی اصلاح طلب، در پاسخ به پرسشهای انصاف نیوزدربارهی مصادیق طرح شده در صحبتهای آقای تاجیک، سراغ گفتههای او میرود و آن را مورد نقد قرار میدهد. کیانوش راد میگوید صرف تعریف سلبی نمیتواند تمایز این جریان [نواصلاحلبی] را از جریان قبلی مطرح کند و محمدرضا تاجیک باید تمایزهای ایجابی جریانی که مطرح میکند را با اصلاح طلبی روشن کند. به گزارش گفتارنامه گفتگوی انصاف نیوز با محمد کیانوش راد را در ادامه میخوانید:
نظر شما در ارتباط با راهکار آقای محمدرضا تاجیک با عنوان «نواصلاح طلبی» که در مصاحبه با انصاف نیوز مطرح شد چیست؟
وقتی صحبت از نواصلاح طلبی یا نواصولگرایی میشود، باید گفتار تکیه بر موارد اثباتی تغییر گفتمانی در درون گفتمان قبلی باشد. صرف تعریف سلبی و عنوان نواصلاح طلبی را مطرح کردن، حرف دقیق و کاملی نیست. اشکال آقای تاجیک آن است که صرفاً میگوید باید نواصلاح طلبی را دنبال کنیم، بدون آنکه توضیح بدهند نواصلاح طلبی از دیدگاه ایشان چیست و چه تفاوتی با اصلاح طلبی که از سوی آقای خاتمی و اکثر احزاب اصلاح طلب مطرح شده دارد و آیا طرح نواصلاح طلبی آقای تاجیک متضمن نوعی نگاه رادیکالتر در اصلاح طلبی فعلی است و یا نوعی تجدیدنظر و رفتن به سوی نوعی محافظه کاری در اصلاح طلبی. تعریف ایجابی اولین ضرورتی است که کسی که ادعای ایجاد گفتمان جدیدی را دارد باید به آن ملتزم باشد و آن را اعلام کند.
نکتهی دومی بعضا مکرراً تکرار میشود، طرح آن است که اصلاح طلبان سنتی باید کنار بروند و گروه جدیدی میداندار جریان اصلاحات بشوند. خب هر هرکس حرف نو و منطق جدیدی را به لحاظ نظری و هملی دارد می تواند میداندار جریان نواصلاح طلبی بشود ، پذیرش نخبگان و کنشگران سیاسی و نهایتا مردم یک جریان را قدرت می بخشد و یا پس می زند . در عرصهی کنش سیاسی، اصلاحات یک جریان رسمی تأیید شدهی دائمی از سوی مردم و یا حتی حاکمیت نیست. کنشگران سیاسی به میزانی که به مشکلات و مسایل مردم نزدیک میشوند و به میزانی که راه حل خودشان را جهت خروج از بحرانهای موجود در جامعه و مشکلات مردم بیان میکنند، میتوانند مورد اقبال و یا ادبار مردم قرار بگیرند. در نتیجه هیچ فرد و یا جریانی در اصلاحات نیست که به صورت رسمی و دستوری بخواهد فرد یا جریان را بایکوت کند.
هر جریان فکری که بخواهد در درون خودش تجدیدنظر کند و اندیشه جدیدی را مطرح کند باید بتواند مفاهیم نظری نو را بصورت متمایز از قبل مطرح کند . برای مثال محافظهکارتر یا رادیکالتر شود، و یا به لحاظ عملی باید تغییر معنادار رفتاری و کنشگری خاص و متفاوت از قبل را در عرصه داخلی یا خارجی ، مثلا با حاکمیت یا با نیروهای مخالف و یا در عرصه بین المللی و .. . نشان داد. کسانی که دم از نواصلاح طلبی در جبههی اصلاح طلبان و یا نواصولگرایی در جبههی اصولگرایان میزنند، باید به صورتی اثباتی در سطح نظری و یا سطح عملی و یا هر دو وجه متمایز و تفاوت خودشان را با گفتمان قبلی نشان دهند. درمجموعه اصلاح طلبان همواره باید به نقد خویش پرداخت . و همیشه باید به ترمیم گفتمان و شعارها و برنامه های خود و نیر با تصحیح رفتار فعالان اصلاح طلب مقبولیت خودشان را حفظ کنند، این امری درست و بدیهی و البته ضروری است، اما این مساله ، لزوما به معنی نواصلاح طلبی نیست . سخن از نواصلاح طلبی حتماً نیازمند تعیین جغرافیای اندیشگی و شیوهی کنش عملی کسانی است که به دنبال ایجاد جریانی نو در اصلاحات و یا در جریان اصولگرا هستند می باشد .
آقای تاجیک در بخشی از صحبتهایشان به این اشاره میکنند که اگر اصلاح طلبان بخواهند در مسیر گفتمانسازی حرکت کنند باید متکثرتر عمل کنند. همچنین به این اشاره میکنند که نحوهی رشد و حضور برخی افراد در جریان اصلاح طلبی از نظرشان معلوم نیست و بحثهای دیگری هم مطرح میکنند. از این نظر فکر میکنید این پیشنهادها به آن صورت نمیتواند راه حلی واضح و راهگشا باشد؟
این حرف های حرف های درستی و به رفع نواقص حرکت اصلاح طلبان به درستی اشاره دارد ، اما این نواصلاح طلبی نیست ، این رفع نواقص اصلاح طلبان است و حرف درستی هم هست . اصلاح طلبی گاه به عنوان روش مورد تاکید قرار میگیرد و گاه به عنوان یک هدف. علی القاعده اگر اصلاحات به عنوان یک هدف، مرام و ایدئولوژی تلقی شود، دارای شعارها، برنامهها و تاکتیکهای خاص خودش است و در یک جغرافیای فکری و عملی خودش را تعریف میکند. اما اصلاحات به عنوان یک روش، بهبود دائمی و سیستماتیک ِنظام سیاسی برای بالا بردن کارایی و توان و ظرفیت آن در پاسخ به مطالبات و خواستههای مردم است . با این تعریف و نگاه ، اصلاح طلبی یک ایدئولوژی و یا یک مرام بسته و منجمد نیست، بلکه روشی برای بهبود دائمی نظامهای سیاسی از جمله نظام سیاسی ایران است. روشی که آینده نظام های سیاسی را باز نگه می دارد . در این صورت فرقی نمیکند که نظام یک نظام سیاسی مبتنی بر جمهوری اسلامی یا نظام مارکسیستی و یا نظام لیبرالی باشد.
اگر فرض را بر آن بگیریم که نظام سیاسی باید توانایی و قابلیت پاسخگویی به خواستهها، مطالبات و نیازهای مردم را داشته باشد، قاعدتاً اصلاحات در درون چنین نظام سیاسی به افزایش کارآمدی براساس بالابردن پاسخگویی به نیازهای مردم تعریف میشود. البته روشهای اصلاحی نیز از تاکتیکها و شیوههای ستیزهجویانه، گسترش تضادهای آشتی ناپذیر، استفاده از روشهای خشونتبار، استفاده از روشهای غیرقانونی و انتظار تحقق خلقالساعهی برنامههای گوناگون به دور است. اصلاحات علاوه بر آنکه به معنای رفرم و بهبود در یک نظام سیاسی است، به معنی گام به گام بودن و تدریجی بودن پیگیری مطالبات نیز خواهد بود.
این بحث کراراً تکرار شده است؛ برخی اصلاحات را به عنوان یک روش میانگارند، برخی اصلاحات را به عنوان یک هدف دائمی یا موقت، برنامه و مرام میانگارند اما به هرحال هر حزب و کنشگر سیاسی البته باید در چارچوب شعارها، برنامهها و خط مشیهای مشخصی اقدام کند. طرح چنین مباحثی از سوی اندیشمندان بسیار مغتنم است، اما اولاً باید به جای استفاده از تعاریف سلبی به تعاریف ایجابی در باب نواصلاح طلبی بپردازند، ثانیاً در عرصهی فعالیت اجتماعی راه برای هیچ کس به ویژه در شرایط فعلی بسته نیست. افراد گوناگون با نظرات گوناگون در عصر ارتباطات و گسترهی دنیای مجازی میتوانند دیدگاههای نوی خویش را مطرح کنند و علی القاعده مورد خوانش جریانهای سیاسی قرار خواهد گرفت و با اقبال و یا عدم اقبال مواجه خواهد شد.
آیا شما در برخی از پیشفرض ها با ایشان در این زمینه که اصلاح طلبی نیاز به تحول جدیدی با هدف گفتمان دارد موافق هستید؟ این موضوع به ویژه با نزدیک شدن به انتخابات مجلس خیلی بیشتر احساس میشود. ایشان به ضرورت پوست انداختن جریان اصلاح طلبی برای ورود نسلهای نو اشاره میکنند، شما میگویید راه بسته نیست و افراد میتوانند تعامل کنند و نظراتشان را بگویند، درحالی که بارها این مطلب مطرح شده است که خود سازوکار حاکم بر شورایعالی اصلاح طلبان مشخص نیست و تمایزهای اصلاح طلب بودن یا نبودن نامشخص و مبهم شده. نظر شما در اینباره چیست؟
هر جریان نو هنگامی زاییده میشود و رشد میکند که نسبت به جریان موجود یا گذشته منتقد باشد ، و در واقع با نفی برخی از وجوه گفتمان قبلی سعی در مطرح نموندن گفتمان جدید را دارد. از این جهت هیچ کس جلوی افرادی با گفتمانهای جدید را نگرفته است. اگر کسانی به روش آقای خاتمی اشکال دارند میتوانند بگویند روش آقای خاتمی را قبول نداریم و باید به گونهی دیگری عمل کند. اما توجه داشته باشید که همهی کسانی که این انتقادها را مطرح میکنند هنگامی که خودشان هم درون همین تشکیلات و یا در رأس تشکیلات قرار گرفتند، ناگزیر در فرایند انتخاب افراد دست به انتخاب میزنند. ما در مقام انتقاد از یک جریان که میتواند نقد هم بشود نباید به کلی گویی بسنده کنیم.
انتقاد از یک جریان به معنای در انداختن طرحی نو نیست. شما میتوانید به اصولگرایی، جمهوری اسلامی و دولت انتقاد کنید. برانداختن طرحی نو ادعایی است که صرفاً تعریف نظری با تکیه بر تفاوتها با گفتمان قبلی یا روش عملی در ارتباط با روشهای قبلی معنا می یابد. برای مثال فرض کنید در جریان اصلاح طلبی اصلاح طلبانی ظهور کنند که بگویند ما اقدامات شورای نگهبان را نه تنها قبول داریم بلکه آن را فصل الخطاب میدانیم. یا مثلا بگویند جنبش سبز را و اقدامات میرحسین و کروبی را قبول نداریم و یا مواردی اینگونه و قاعدتاً با چنین رویکردی میتوان گفت اینها اصلاح طلبانی هستند که برخلاف اصلاح طلبان قدیمی که به شورای نگهبان انتقاد میکردند و انتخابات ۸۸ را مخدوش شده میدانستند و نظر شورای نگهبان را به دلیل حضور برخی از آنها در یک جبههی سیاسی غیرقابل قبول میدانستند، این اصلاح طلبان جدید روششان برخلاف همهی اصلاح طلبات قدیمی بوده و بهنوعی متفاوت است.
نواصلاح طلبی یا باید به لحاظ نظری و عملی ، با مفاهیم قبلی تفاوت داشته باشد، رادیکالیزه شده یا محافظه کارانهتر شده باشد یا به لحاظ مشی عملی باید تفاوت معناداری با اصلاح طلبان فعلی داشته باشد.