خاموش شدن شور تغییر در طبقه متوسط
خاموش شدن شور تغییر در طبقه متوسط
ابراز صریح ناتوانی از تاثیر گذاری بر افکار عمومی توسط خاتمی، و وجود نازایی سیاسی عمومی که حاصل سکته نظریه اصلاح طلبی است در خاموش کردن شور تغییر در لایه های طبقه متوسط نقش داشته است که به نظر می رسد در اوضاع فعلی، دیگر کسی حتی به بازیابی آن فکر نمی کند.

گفتارنامه: بن بستی در مقابل است که به زودی  فعالان سیاسی اصلاح طلب خود را در ته آن می یابند و باید پیش از رسیدن به دیوار بلند روبرو فکری به حال آن کنند: انتخابات اسفند.

رخدادهای اخیر در بدترین موقعیت ممکن رخ داده اند. درست در روزهای پیش از شورش بنزین ، فعالان اصلاح‌ طلب در میانه یک کشمکش نظری با مضمون چگونگی انتخاب رویکرد در برابر انتخابات مجلس قرار داشتند. آیا باید در انتخابات با نظارت استصوابی به هر قیمتی شرکت کرد؟ آیا نهادهای موثر فضایی حداقلی برای جلب مشارکت فراهم می کنند؟

در میانه خشم موجود، بازگشت به آن ‌بحثها احتمالا خشم و دلگیری بیشتری بین شهروندان سبب خواهد شد، ولی اصلاح‌طلبان را گریزی نیست. نمی توانند بدون موضع به دوره انتخابات وارد شوند و از آن بگذرند. باید به جامعه ‌ای که هنوز بر تحلیل های آنها وقعی می نهد چیزی بگویند.

به گزارش جامعه نو، حتی پیش از رخدادهای اسفناک اخیر نیز مساله کمابیش همین بود. در ماه های اخیر بخش عمده فعالان اصلاح طلب به بحث در همین زمینه مشغول بوده اند: امکان راضی کردن عناصریک طبقه ناامید شده از تحول اصلاح طلبانه مسالمت آمیز، به این که هنوز ممکن است منفذی برای ایجاد تحول مثبت در چگونگی اداره کشور یافت شود.

طبقه متوسط، این طبقه زاینده و پیگیر تحول توسعه خواه، آزادی و فرهنگ ، و ایضا باورمند به گذارهای مسالمت آمیز اجتماعی ، اینک فقیرتر، ناامید وتضعیف شده ، علائمی از قهر با روشهای تعامل آمیز به نمایش گذاشته و می گذارد ؛ رفتن به پناهگاه خود، و رها کردن سیستم در مقابل امواج ناگزیر و محتوم شورش های شهری تهی دستان، تا میزان مقاومت را در برابر آن ها آزمایش کند. آیا این طبقه تا پایان سال این موضع را تشدید می کند یا برخشمش غلبه می کند؟‍ ‏

البته همه ناظران چنین قضاوتی ندارند. برخی حتی طبقه متوسط را به سکوت به خاطر ترس متهم می کنند. یک نفر نوشته است :”  دراین دو هفته، هرچه فرودستان فریاد کشیدند و سوختند و سوزاندند، فرادستان و طبقه متوسط ساکت و مضطرب نظاره‌ گر بودند و نهایتا منتظر وصل دوباره اینترنت. سکوت و انفعال طبقه متوسط نشانه یک اتحاد نانوشته با حاکمیت است؛ اتحادی برپایه منافع مشترک؛ و همچنین برپایه “ترس” مشترک.

پیش از این شاید در هیچ مقطعی به این اندازه طبقه متوسط و حاکمیت به چنین اشتراک منافعی نرسیده بودند.

بر اساس تجربه ما، در تمام دوران پس از انتخاب مجدد روحانی، نیروهای پیشرویی که به امکان ایجاد تغییر در سیاست گذاری ها باور داشته اند با روندی فزاینده در حال از دست دادن این باور بوده اند. مساله این است که بی باوری و فاصله گیری آن ها، به معنی خروج این نیروی اجتماعی است از عرصه است.

کناره گیری و قهر یادشده غیر قابل اغماض و تعمیق یابنده است و البته علت آن فقط رفتار برخی نهادهای قدرت نبوده بلکه رفتار فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس، ابراز صریح ناتوانی از تاثیر گذاری بر افکار عمومی توسط خاتمی، و وجود نازایی سیاسی عمومی که حاصل سکته نظریه اصلاح طلبی است در خاموش کردن شور تغییر در لایه های طبقه متوسط نقش داشته است که به نظر می رسد در اوضاع فعلی، دیگر کسی حتی به بازیابی آن فکر نمی کند.