سعید حجاریان در گفتگویی ضمن تشریح موقعیت حاضر ایران و قدرتهای جهانی بهویژه امریکا، از دوگانه «ابر قدرت-ابرمقاومت» سخن گفته است. وی راهبرد ایران را ابرمقاومت میداند و معتقد است حاملان این راهبرد میتوانند و باید، بر سر کلیدواژه «صلح» توافق کنند و ذیل «نیروی مقاومت صلحطلب» گردهم آیند. به گزارش گفتارنامه بخشهایی از این […]
سعید حجاریان در گفتگویی ضمن تشریح موقعیت حاضر ایران و قدرتهای جهانی بهویژه امریکا، از دوگانه «ابر قدرت-ابرمقاومت» سخن گفته است. وی راهبرد ایران را ابرمقاومت میداند و معتقد است حاملان این راهبرد میتوانند و باید، بر سر کلیدواژه «صلح» توافق کنند و ذیل «نیروی مقاومت صلحطلب» گردهم آیند.
به گزارش گفتارنامه بخشهایی از این گفتگو را به نقل از مشق نو در ادامه بخوانید؛
*در دهه نخست حیات جمهوری اسلامی بهواسطه تاثیر مولفههایی همچون انقلاب، کاریزمای امام خمینی و همبستگی ناشی از جنگ، عنصر مقاومت و شاید ابرمقاومت وجود داشت اما بهتدریج، وضعیت شکنندگی پدیدار شد. تا حدی که امروز بهسختی میتوان تصور کرد نسلهای جدیدتر حول یک کانون گفتمانی، بسیج شوند. البته بعضی معتقد بودند، در رابطه گرگ و میش میان ایران و امریکا ما نیز از زمانی گرگ یا بهتعبیری ابرقدرت شدهایم و میتوانیم مذاکره و مقابله کنیم. در برابر این سنخ نگاهها، ایدهای مانند گفتوگوی تمدنها را داریم که در اوج فشارهای بینالمللی مطرح میشود و در زمانهای که یک عمل نابخردانه میتوانست هزینه سنگینی به بار آورد، راهی متفاوت آغاز میشود و خاتمی، بازی را تغییر میدهد.
* بخشی از ابرمقاومت حتما دفاع خواهد بود. زیرا ما نمیتوانیم خاکمان و محل زندگیمان را رها کنیم. اما از مقطعی، در کنار دفاع، عنصر مصالحه نیز مطرح میشود و این محل اختلاف بسیار است. گروهی مقاومت را صرفا به امور اقتصادی و بوروکراتیک محدود میکنند و آن را در قالب ستاد و سازمان میبینند. در حالیکه در عالم واقع، ابرمقاومت وابسته ملت است، اگر ملت دموکراسی را با گوشت و پوست خود لمس کند و دولت را منبعث از خود و بهدور از فساد بداند، تاب و توان مقاومت پیدا میکند.
* ترامپ مرزهای ناهنجاری را جابجا کرده و جالب اینکه همه ناهنجاریهایش در سطح روابط خانوادگی، اقتصاد و مراودات خارجی اکتسابیست. ما رئیسجمهوری سراغ نداشتیم که پول کمپین انتخاباتی را خرج زنهای بدکاره کند! ما رئیسجمهوری سراغ نداشتیم که پرونده مالیاتیاش تا به این حد کدر و غیرشفاف باشد. ما رئیسجمهوری سراغ نداشتیم که برای پیروزی در انتخابات دست به دامن خارجیها اعم از روسیه و عربستان سعودی شده باشد. از اینها مهمتر، ترامپ امریکا را از بسیاری پیمانها خارج کرده و تصویر امریکا را دفرمه کرده است. حال ما با چنین آدمی مواجهایم که میتوانیم بگوییم، «ابرقدرت بیپروا» است؛ فردی که اطرافیانش هم شمشیر را از رو بستهاند. من معتقدم ترامپ بهراحتی با دولتهای فاسد پیوند برقرار کرده و خواهد کرد! پس، ممکن است برخی کشورها تصور کنند در مواجهه با ترامپ، باید همجنس و از تبار او شد.
*اما من معتقدم راه ایران نباید اینگونه باشد. «ابرمقاومت» ما در شرایط کنونی از معبر «صلح»، «اصلاح» و «بازگشت به مردم» میگذرد؛ اما عجالتا در شرایط کنونی باید اصلاحات را به صلح ترجمه کرد. چرا که با این کار ایران، دموکراسی و اصلاحطلبی اصیل تؤامان محفوظ میمانند. کارگزار این راهبرد، نیروی مقاومت صلحطلبی است که از عناصر مستقل خارج از دولت تشکیل شده است؛ و میدانیم که لازم است بخشی از این نیرو درون کشور و بخشی دیگر خارج از کشور باشند. کارویژه اصلی این نیرو در گام اول، ممانعت از بروز جنگ است. زیرا جنگ، خانه آخر سیاست است و آغاز جنگ، معادل بسیاری از خسارتها و پایانهاست.
*همانطور که اشاره کردم، این نیرو متشکل از عناصر مستقل خارج از دولت است یعنی شائبهای درباره وصلبودنشان به دولت وجود ندارد و مواضع و عملکردشان مهندسی شده نیست؛ البته دولتیها مخیر هستند و میتوانند پروژههای دیپلماتیک و صلحطلبانه خودشان را در هر قالبی پیش ببرند. اما، نیروی مورد نظر من لازم نیست دست به دامن این گروهها شود؛ زیرا در اصالتاش شک و شبهه بهوجود میآید. ما به هر حال میدانیم کنش صلحطلبانه مغضوبان بیش از سایرین مقبول خواهد افتاد! همچنین باید توجه داشت «نیروی مقاومت صلحطلب» بنا نیست کارکرد «لابی»ها بهمعنای متعارف کلمه را داشته باشد. از این گذشته، حقوقبگیر نیست و از آن مهمتر، در پوشش صلح، بهدنبال دلالی و کاسبی نخواهد رفت.
*این نیرو، بسیجگر مردم خواهد بود تا به جهان گفته شود جنگها چه عواقبی دارند. مثلا در یک نمونه میتوان یادآور شد پس از حمله امریکا به عراق چندین هزار کودک کشته و زخمی شدند بیآنکه اثری در افکار عمومی جهان بهجا گذاشته باشد. این مدل به سایر کشورها قابل تعمیم است؛ تفاوتی ندارد کودککشی و بیخانمانی و قحطی و ویرانی در چه نقطهای اتفاق بیفتد. علاوه بر این، بخش خارجی «نیروی مقاومت صلحطلب»، که ایرانیان صلحطلب خارج از کشور را در برمیگیرد، میتواند به دولتهای خارجی بگوید، انتهای منطقی رویه بولتون و مجاهدین خلق و سلطنتطلبها تنها از یک جبهه قربانی نمیگیرد. فارغ از این موارد، زمانیکه چنین نیرویی شکل بگیرد و بارور شود، میتواند در روابط داخل و خارج گشایشهای بسیاری پدید آورد و امکان کنشهای مشترک از قبیل نامهنگاری، طومار و… را فراهم کند.
* ما نباید بر سر امنیت و تمامیت ارضی ایران معامله کنیم و چنانکه لازم بدانیم به هر فرد و نیروی ایرانستیز تذکر میدهیم و تشر میزنیم. اگر کسی در هر جایگاهی سخنانی علیه منافع ملی مطرح کند، باید به او تذکر جدی بدهیم چرا که باید بپذیریم، در عصر حاضر، خبرها و نظرها بهسرعت ترجمه میشوند و مبنای تحلیل قرار میگیرند؛ پس نباید با تکمضرابهای ناشیانه و بعضا عدم تحفظ، امنیت ملی و ایران را بازیچه قرار دهیم.
*ناگفته نماند؛ همین رویه درباره مواضع افراد خارج از کشور نیز وجود دارد؛ از توئیتهای ترامپ و اطرافیانش تا مواضع مخرب ایرانیان جنگطلب باید نقد شود تا چرخه خشونت شکل نگیرد. شما ببینید بعضی افراد بهتنهایی تعداد زیادی از اندیشمندان جهانی را علیه جنگطلبی و خشونت و… بسیج و امضاء جمع میکند. باید این افراد را تکثیر کرد و افراد و گروههایی را که سنگاندازی میکنند، بهعنوان همپیمانان ترامپ معرفی کرد؛ خواه فرشگرد و سلطنتطلب و شمدگ باشد، خواه چهرههای حقوق بشری و خارجرفتگانی و داخلنشینانی که شکستطلبی پیشه کرده و بهدنبال نیرویی هستند که بیاید و همهچیز را جارو و کار را یکسره کند.
* به اعتقاد من این نیروی مقاومت صلحطلب نباید انرژی خود را صرف دیپلماسی عمومی کند. توجه کنید، زمانیکه از دیپلماسی عمومی سخن میگوییم و از شهروندان کشورها میخواهیم با یکدیگر گفتوگو و تعامل کنند، عملا عنصر سیاست را نادیده گرفته و دقت کار را پایین آوردهایم. در حالیکه نیروی مقاومت مدنظر من ماهیت سیاسی و هدف مشخص دارد. البته، برای جبران این کاستی و جلب مشارکت میتوان نیروهایی را به خارج از کشور اعزام کرد و ایده صلح را ترویج و تحکیم کرد و بهگمانم، اگر مرکزیت این نیروی صلحطلب بهاصطلاح امتحان پس داده باشد، برچسب نفوذ و برخوردهایی از این جنس ممتنع میشود.
* احزاب و جریانها میتوانند بهرغم همه اختلافها در حوزه سیاست داخلی، اقتصاد و… بر سر حفظ و توسعه ظرفی بهنام ایران توافق کنند و من معتقدم این کار بهمعنای تعلیق سیاست نیست. زیرا هرچه پیش برویم، برخی التفات پیدا میکنند که بقای ایران نه تنها به صلح، بلکه به دموکراسی و تقویت مناسبات منطقهای پیوند خورده است پس در جهت تعمیق دموکراسی و بهبود روابط کوشش خواهند کرد. شاید اگر سال ۵۹، چنین جریانی وجود داشت و در مقابل آغاز جنگ قرار میگرفت، ایران از مسیر توسعه دور نمیشد. «نیروی مقاومت صلحطلب» مانند بالشتک ضربهگیر است و درجه تخاصم را کم میکند و هر چه حول آن بسیج نیرو صورت بگیرد، مخاصمه دورتر خواهد شد. در مقابل، هر چه صدای صلحطلبان ضعیفتر شود امکان تخاصم و تصادم افزایش پیدا میکند.