به گزارش گفتارنامه به نقل از شرق؛ صحبتهای کیروش درست در حالی مطرح میشود که ایران فرصت بسیار مناسبی دارد تا به حسرت ۴۳ سالهاش در نبردن جام ملتهای آسیا پایان دهد و با مسیری که برای این تیم هموار شده، محققشدن چنین خواستهای دور از انتظار نیست. بااینحال شاید برای بسیاری از هواداران فوتبال علامت سؤال باشد که چرا کیروش عصبانی است؟ چرا او به بهانههای مختلف به افراد متفاوت حمله میکند؟
درد محبوبیت و ترسیم دشمن فرضی
تا قبل از آمدن برانکو ایوانکوویچ به پرسپولیس، شرایط برای تیم ملی و در رأس آن کارلوس کیروش تقریبا خوب و یکطرفه پیش میرفت؛ او همان زمان هم به بهانههای مختلف به مربیان شاغل در لیگ «گیر» میداد، ولی هیچوقت این گیردادنها از محبوبیتهایش نکاست، چون بسیاری با توجه به دانش فنی، حق را به این مربی پرتغالی میدادند. با آمدن برانکو برای هدایت پرسپولیس داستان کمی عوض شد؛ کیروش که علاقهای به ایستادن در رتبه دوم «محبوبها» یا تقسیم جایگاه «محبوبترینش» در فوتبال ایران نداشت، مسیر اشتباهی را برگزید؛ او با خیال این موضوع که هنوز هم حمایت گسترده مردم و رسانهها را دارد، به اشتباه به جنگ کلامی با سرمربی پرسپولیس پرداخت و آتش تفرقه در فوتبال ایران را برانگیخت. با دمیدن در این آتش بود که فوتبال ایران دوقطبی شد و تیم ملی رفته رفته بسیاری از هوادارانش را که غالبا هم هواداران تیم پرسپولیس بودند، از دست داد.
دایره محبوبیت کیروش روزبهروز محدودتر و تعداد مخالفانش هم روزبهروز بیشتر شد. نتیجه آن شد که فضا هم به این دوقطبیشدن تن داد؛ برای کیروش و هوادارانش یک مورد تبدیل به اصل کلی شد: یا با ما هستید یا علیه ما! با علنیشدن چنین اتفاقی بود که رفته رفته داستان رسانهها با کیروش و تیم ملی هم محتاط شد؛ کیروش با خطکشیدن و در امان نگهداشتن رسانههای حامیاش، تلاش کرد همچنان برای رفتارهایش، نه دستاورد فنیاش، اعتبار بخرد. اینجا درست همان زمانی بود که مسیر بسیاری از رسانهها با مسیر تیم ملی تداخل پیدا کرد و جدا شد؛ دیگر غالب رسانههایی که از رفتارهای کیروش حمایت میکردند دستبهعصا شدند و تعدادی هم با انتقادهای تند از این مربی پرتغالی، رفتارش را زیر سؤال بردند. نتیجه آن شد که کیروش برخلاف تصور اولیهاش، محبوبیت را از دست داد و تبدیل به «سازی» مخالف در فدراسیون فوتبال ایران شد.
«سازی» که عدم تبحر مسئولان فدراسیون فوتبال در ادارهکردن برنامههای تیم ملی، به «ناکوکشدن» آن رنگ تازهای داد. کیروش که نمیخواست و نمیخواهد محبوبیت نسبیاش را از دست بدهد، هنوز هم هرازچندگاهی تلاش میکند هدفی تازه به دست بیاورد تا اندک هوادارانی را که در فوتبال دور خودش جمع کرده، از دست ندهد. اتفاقا در چارچوب همین برنامهها بود که کیروش شروع به ترسیم «دشمن فرضی» کرد؛ او مسئولان فدراسیون فوتبال (در هر رده و طبقهای!)، مربیان داخلی (منهای یک یا دو نفر)، مسئولان ورزش ایران، هواداران پرسپولیس و هواداران این باشگاه و سرمربی سرخها یعنی برانکو ایوانکوویچ را علیه خودش فرض کرد؛ هرچند بعضی از ادعاهای کیروش در این زمینه درست به نظر میرسیدند، ولی او آنقدر با دشمنان فرضیاش در فضای رسانهای مقابله کرد که سرانجام پذیرفت همه این دشمنان فرضی، دشمنان واقعی او هستند و میخواهند کیروش را زمین بزنند.
حسادت
این موضوع میتواند برداشتی غیرمنصفانه تلقی شود، ولی واقعیت این است که کیروش نمیخواهد بپذیرد به کسی (مربیای) در فوتبال ایران بیشتر از او توجه میشود؛ مربی تیم ملی ایران با ایستادن در جایگاهی که همه حسرت داشتنش را میخورند، به موارد کوچکتر «حساسیت» نشان میدهد؛ مواردی از قبیل: قهرمانی تیم برانکو یا بهفینالرسیدن پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا. او بارها و بعد از هر موفقیت نسبی که به دست آورده، با صحبتهایی نشان داده که تاب موفقیتهای سرمربی پرسپولیس و شنیدن تعریف و تمجید کردن از برانکو را ندارد. او که پیشتر بعد از نتایج خوب ایران در جام جهانی به برانکو تاخته بود، اینبار و بعد از صعود تیم ملی به یکهشتم نهایی جام ملتهای آسیا هم فرصت را غنیمت شمرد تا به توجهی که به تیم پرسپولیس و برانکو شده، کنایه بزند.
«الان تمام باشگاهها گلایه دارند و فقط یک باشگاه وجود دارد که گلایه ندارد. چه شخصی از یکسری از رسانهها، روزنامهها و آقای مسعودی (عضو کمیته رسانهای فیفا) که به تیم ملی ضربه میزنند، حمایت میکند؟ چه اشخاصی اجازه دادهاند این بینظمی در بُعد انتقاداتی که همیشه به صورت دروغ مطرح شده را مطرح شود؟ این داستانهای الکساندر و میک درموت و بازی دوستانه با آرژانتین و همه این مسائل غیرواقعی از سوی یک گروه خاص است، اما چه کسی اجازه این کار را به آنها میدهد؟! آن باشگاه و آن مربی همه تحت اختیار چه شخصی هستند؟ وقتی ما مشکلات پایهای از بُعد حقوقها و اینکه غذا سر سفره افراد برای زن و بچه باشد، داشتیم این اجازه به آنها داده شد تا با پرواز «فرستکلاس» به ژاپن بروند و بازگردند!» کیروش در حالی صحبت از گذشته میکند که تیم ملی مشکلی برای اردو و فراهمشدن امکانات مناسب در امارات نداشته و بنا بر ادعای تاج، رئیس فدراسیون فوتبال، تمامی پاداشهای بازیکنان و البته کادر فنی هم پرداخت شده است؛ اگر اسم چنین رفتارهای کیروش حسادت نیست، طبیعتا میتواند دلیلی مترادف با همین موضوع داشته باشد.
درد تمدید قرارداد
شاید اصلیترین دردی که کیروش این روزها میکشد، درد تمدید قرارداد است. بعد از جام جهانی قرارداد کیروش ششماهه تمدید شد تا او فقط تا پایان جام ملتهای آسیا مربی ایران باشد. این مربی پرتغالی که تصور میکرد با گرفتن چهار امتیاز (امتیازاتی که بهترین نتیجه تاریخ ایران در جام جهانی بود) در جام جهانی قراردادش تا چهار سال دیگر تمدید میشود، به ناگاه غافلگیر شد؛ او توقع پیشنهاد تمدید قرارداد ششماهه را نداشت و حسابی این موضوع را به خودش گرفت. البته در این میان از آنجا که کیروش همچنان میتوانست رقم قابلتوجهی از فدراسیون فوتبال ایران دستمزد بگیرد باز هم پذیرفت به کارش ادامه دهد؛ صدالبته به این امید که بتواند با رساندن ایران به «نیمهنهایی» جام ملتهای آسیا، دوباره قراردادش را تمدید کند. اما او حالا خبردار شده که چیزی بهغیر از قهرمانی نمیتواند قرارداد بلندمدتی برایش به همراه داشته باشد تازه آنهم به شرط رضایت مسئولان ورزش ایران. تازهترین دلیل کیروش برای برهمزدن اردوی تیم ملی در امارات همین مورد است؛ اینکه دوباره تلاش میکند «دشمن فرضی» پیدا کند تا همچنان ذهنها را از مسیر اصلی دور کند و به هدف دیگری برساند.
«مطلبی که آنموقع نمیدانستم، اما الان بعد از اینکه تاج چندین مرحله به من توضیح داد، متوجه شدم. اگر این مطلب را آن زمان میدانستم هیچ موقع قراردادم را تمدید نمیکردم. آقای تاج این اطلاعات را از من پنهان کرد. آن مطلب این است که تمدید قرارداد من کاملا برخلاف خواسته وزارت ورزش بود. آن مطلب این است که تاج دستورات خاص از جناب وزیر گرفته است که این قرارداد را تمدید نکند. اگر این مطلب را آن زمان میدانستم هیچ وقت اینجا نمیماندم. نمیخواستم کاری کنم که برخلاف میل وزیر ورزش باشد. آقای تاج چندین بار به من گفت: دلیل اینکه وزارت ورزش از فدراسیون فوتبال حمایت نمیکند این است. مطمئنا برای من عقلانی نیست اگر بخواهم اینجا بمانم و به تیم و فدراسیون ضربه بخورد. آقای سلطانیفر به هر دلیلی برنامهها و گزینههای دیگری دارد. من مربیای نیستم که همیشه خم شوم و تشکر کنم. همیشه اصول خودم را دارم».
مورد مشخصی که درباره کیروش رو شده این است که او همچنان علاقه دارد به کارش در تیم ملی ایران ادامه دهد؛ ضعف شدید مدیریتی در فدراسیون فوتبال که باعث آقاییکردن کیروش در فوتبال شده از یک سو و دستمزد مناسبی که این مرد پرتغالی از ایران میگیرد، مزید بر علت شده تا او تمایل زیادی به ادامه فعالیت در فوتبال ایران داشته باشد. کیروش، اما به نظر میرسد حالا با مشاوره گروه رسانهایاش دست به حربهای زده تا دوباره مسئولان فوتبال را تحت فشار بگذارد تا به خواستههایش که اصلیترین آنها تمدید قرارداد چهارساله با ایران است تن بدهند.
حربه تازه کیروش استناد به تبریکات رهبری در راستای موفقیتهای تیم ملی است. بعید است کیروش به این نتیجه رسیده باشد که «فکت» تبریک رهبری را رو کند تا برای کارهایش توجیه داشته باشد؛ به نظر میرسد مشاوران رسانهایاش اینبار این موضوع را رو کردهاند تا سرمربی پرتغالی آخرین تیرش در تاریکی را هم رها کرده باشد. کیروش میگوید: «از زمانی که رهبر معظم انقلاب آن پیام را در راستای تبریک و تحسین تیم ملی دادند، وزارت ورزش از آن به بعد کاملا برخلاف و علیه من عمل کرد. در آخر فقط یک واقعیت وجود دارد و آن خواسته وزیر ورزش است که نمیخواهد کیروش در ایران باشد. هیچوقت از تیم ملی و بازیکنانش حمایت نشد و تمام برنامههای آمادهسازی ما بههم خورد. به نظر من اگر این تفرقهها به وجود آمده مسئولیتش با ایشان (وزیر ورزش) بوده است».